دانلود رمان خانه خانم بزرگ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک، معمایی، عاشقانه
نویسنده رمان: زهرا عبدی
تعداد صفحات: 158
خلاصه رمان: ویدا ، دختری شیطون و صد البته مرموز است در تمام خاندان فامیلی او را دختری شرور و گستاخ می شناسند ، در یکی از روزها ، پدر ویدا بدبیاری به بار می آورد که تنها راه چاره و تنها راه حل سفری به سرزمینی دور است ، که با همکاری فردی از خانواده همسرش مشکل او حل شود ، در این بین ویدا خود مشتاق رفتن به این سفر می شود ، که مادر و پدرش در کمال تعجب و حیرت زدگی دخترک ، مانع رفتن ویدا به این سفر می شوند و او را به دست خانم بزرگ می سپارند …
قسمتی از متن رمان خانه خانم بزرگ
خدایی این رویش را ندیده بودم این مگر جدی بودن و اخم کردن را بلد بود !که رو نمی کرد … عجب آدمی هست ها… من:ولی من میرم تو هم نمی تونی جلوم رو بگیری در ضمن برام هم مهم نیست که تو نمیایی نیا چیکار کنم.لحن و نگاهم کاملا گستاخانه بود و بسیار پرو و رک. خواستم از کنارش بگذرم که زودی بازویم را گرفت و گفت :هی دختر کم کم داری رو عصبانی راه میری ها انگار حالیت نیستا ،اون جا خطرناکه بفهم. من:مهم نیست!
تکانم داد وگفت :مهم نیست!؟دختر اونجا روح و جن خلاصه برات بد می شه،بشین سرجات و کم تر کنجکاوی کن. لبانم را غنچه کردم و گفتم :دلم می خواد برم اونجا همین الان نگاهش یک لحظه رفت سمت لبانم و برای چند ثانیه ای کوتاه به آن ها زل زد که یک هو بر خودش آمد و چشمانش را بست و سرش را به این ور و آنور چرخاند…جانم چه شد؟!
دلم می خواست بروم آنجا ،نمی دانم چرا امروز اینقدر شجاع شده بودم و درجه ای حس کنجکاویم هم روی صد بود … دست خودم نبود دلم می خواست این خانم بزرگی که مدام می گوید آنجا نرو ،این جا نرو ،دلیلش چیست؟! و آن مکان چه دارد که خانم بزرگ آنقدر حساسیت نشان می دهد. و از آن جدا درست است که دلیلش را می گوید که آنجا روح و ارواح و خبیث و کلی موجودات ماورایی حضور دارند ، صحیح! ولی خب من هم کمی کرم دارم و فضولی ام این وسط