دانلود رمان خانوم گل نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: غزاله غریبی
تعداد صفحات: 111
خلاصه رمان: سرنوشت گــــاهی با ادم هاش بازی های بدی انجام میده…بازی های سخـــت…. خیلی داخل این باری میبرن ولــــی ایلا نتونست باخت بدجور باخـــت….باخت به به این زندگی و ادمـــاش…..گناهی نداشت گناهـــش فقط عاشق شدن بود…سرنوشت جوری باهاش بازی کــرد که روزی هزار بار اروزی مـــرگ کنه…ای کاش قلبش رو به همین راحـــتی تقدیم کســـی نمیکرد….
قسمتی از متن رمان خانوم گل
باصدای زن گوشیو سریع بلند شدم ساعت هشت بود و تا اومدن سمیده هنوز یه ساعتی وقت بود ولی به خاطر اینکه دیرتر از خواب مونده بودم و نتونستو صبحانه بخورم یه ساعت زودتر بیدار شدم.یه صبحانه کامل خوردم با خیال
راحت اماده شدم سر ساعت نه سر کوچه بودم سپیده با دیدن من گفت:ایلیا دارم خواب میبینو یا نه واقعا خودتی چه خانوم از رخت خوابشون دل کندن زودتر من:اگه خوشت نمیاد میخوای برم یه نیو ساعت دیگه بیام نیو ساعت هو نیو ساعته سپیده: نه خوبه خوبه بیا بیرون….
قدم زنان داشتم میرفتیو سمت مدرسه از خونمون تا مدرسه شش کوچه فاصله داشت داشتیو با سپیده حرف میزدیو که متوجه دوتا پستر شدم که از اولی ما را افتادیو پشتت سر ما
داشتن راه میومدن من: سپیده میدونی از وقتی از سرکوچه داری میای دوتا پسر پشت سرمون راه افتادن سپیده:نه بابا کو… بیان دوست باشیو باها شون من:خفه شو دیوونه الان میشنون چرا زایع بازی درمیاری اخه سپیده:بابا بذار یه نگاه بندازم ببینو چه شتتکلین شتاید خوشتتگل باشتن خره از دستتمون میره هااا!!؟
من:سپیده اگه برگشتتتی خفه ات میکنو تا الان هو اینقدر زایع بازی دراوردی که فهمیدن سپیده:باشه بابا نخوا ستیو ولی بعدا هی بیای بگی سپیده من ترشیده ام واسه من شوهر پیدا کن دیگه از من انتظار نداشته باش من:سپیده دست از مسخره بازی دربیار بابا تند تند راه برو تا برسیو مدرسه اینا هو برن با حالت سریع خودمون رو انداختیو داخل مدرسه انگار که یه قاتلی چیزی…