رمان خرمن ماه سه جلدی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: زهرا
تعداد صفحات: 2232
خلاصه رمان: ماوا حسینی پناه، روانشناس قَدَری است که زنانگی و جذابیت با تار و پود او سرشته شده دخترکی دلبر که نازِ صدایش، دستانش، اندام ظریفش ارامش بخش یک مرد است. یک توطئه و یک دزدی…او حالا در اسارت قدرتی شوم است. گروهکی مخوف،تاریک و غارتگر گروهکی که دخترانگی و خون و اشک های یک دختر را تقدیم مردهای قدرتمندی می کند. مردهای قدرتمندی که جسم و روح یک دختر را در خود دریده و خشم بی نهایتشان را با دخترها ارام می کنند.
قسمتی از متن رمان خرمن ماه
نفس های عمیق و پیاپیای کشیدم و سعی داشتم اکسیژن بیشتری به مغزم ارسال کنم اما احساس میکردم دیوار های اتاق هر لحظه به من نزدیکتر شده و هوای درون اتاق را می بلعند. دهنم سه برابر بزرگتر و زیباتر از اتاق دیشبی سم را می گرفت. خفگی امانم را بریده بود. پنجره بزرگی که در کنج اتاق بود نور را مستقیم به روی تخت مشکی و سفید کینگ سایز هدایت می کرد اما هوایی ورود خروج نمی کرد.
پنجره قفل بود و باز نمیشد یا الاقل من نمی توانستم باز
کنم. استرس مثل موریانه تنم را می جوید و زمانی به اوج خودش رسید که دستگیره در کشیده و بعد او وارد شد.
درست مثل کسی که از دیدن فرشته مرگ قبض روح می
شود، گامی به عقب برداشتم. حتی سر بلند نکرد تا به منی که گوشه دیوار ایستاده ام نگاه بیاندازد. کتش را روی میز پرت کرد و نگاهی به حمام انداخت…
و بالاخره اقیانوس چشمانش من را نشانه رفت. نترس ماوا… نترس! در سکوت به هم خیره بودیم که با گوشه چشم به حمام اشاره کرد. احمق که ،نبودم متوجه منظورش می شدم اما هیچ عکس العملی نشان ندادم که صدای زوزه مانندش بلند شد فقط شصت ثانيه لعنت بر او که حتی درخواستش را به زبان نمی آورد. او آگاهانه بازی میکرد و قدرت را در دست میگرفت خود را باخته بودم اما افتخار دیدنش را به او نمی دادم اب دهانم رو به زحمت بلعیدم و اظهار کردم….