دانلود رمان خرگوش و عروسک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، روان شناختی
نویسنده رمان: ساشلی
تعداد صفحات: 1025
خلاصه رمان: هیتان، پسربچه یتیمی بود که به خانواده الیس سپرده شد. اون پسری سرد و عجیب بود و برعکس اون الیس پر از زیبایی و دخترونگی. هیتان دوست داشت پروانه ها رو بکشه و الیس عطر زنونه میزد، می خندید و مهمانی چای فرضی میگرفت. الیس مورد دست درازی قرار گرفت… هیتان سعی کرد اون رو مجازات کنه اما اون فقط یه بچه بود …خانواده الیس هیتان رو به جای دوری فرستادن چون دست درازی کرده بود…
قسمتی از متن رمان خرگوش و عروسک
ادی همسایه دیوار به دیوارمون زندگی میکرد، زمین بغلی.
زمین اسمیت ها یک دامداری بود. و اون همیشه از پرچین هایی که افتاده بودن رد میشد تا بیاد منو ببینه تا حالا یک بار هم خونه اشون نرفته بودم بابام هیچوقت و ابدا اجازشه اش رو نمیداد. تا به حال یک بار هم زمین خودمون رو ترک نکرده بودم. ” نه ” هیتان به جای من جواب داد. ادی دوباره عقب رفت اون همینجا میمونه هیتان دستهایش رو باز کرد تا نتونم از پشتش دربیام و خطاب به ادی گفت…
برو خونتون… به پشت دستش زدم و سرمو تکون دادم و گفتم…خرگوش نادون! خیلی بی ادب و بی حیا شدی!
خندیدم و به ادی نگاه کرد ا من همینجا میمونم ادی میدونی که بابام نمیزاره بیرون برم ، با اینحال همیشه ازم میپرسی
” باشه ” ادی اینو گفت و با همون حالت دست به سینه سریعا دور میشد… صداش کردم ولی دیدم با همون چهره غمگین داره میره و برنگشت بهم نگاه کنه.
آه کشیدم و نشستم. نمیخواستم ادی رو غمگین یا عصبانی کنم. تقصیر کسی نیست که اون به سرزمین عجایب تعلق نداره…هیتان برگشت به سمتم و گفت: از اون خوشم نمیاد
بسه دیگه خرگوش اون دوست منه ! دوست ؟ من که هیچ دوست ندارم…