دانلود رمان خوب همخون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: نازنین دیناروند
تعداد صفحات: 1978
خلاصه رمان: قصه رو شروع می کنیم، از زبون دختری که دست انداخت بیخ گلوی دختر لوس خانواده و حالیش کرد که توی دنیای گرگ های گوسفند نما، لازمه که مواظب باقی مونده های خونواده ش باشه ، دستشو گرفت رو زانو هاش و دونه دونه درا رو زد و دنبال رحمت خدا گشت،تا خانواده ش رو نجات بده !
قسمتی از متن رمان خوب همخون
شهاب، حالا تو میگی باید چیکار کنیم وقتی شهریار این همه
کله شقه ؟! بی حوصله نفسمو به بیرون فوت کردم نمیدونم اومدم با تو حرف بزنم بلکه تو یه راهی بذاری جلوی پاهام. الان هیچ فکری به مغزم نمیاد. کلافه م داغونم و نگران شهریار اصلا به خودش فکر نمی کنه همه ی این مدت همه چیزو از ما پنهون کرده و الان هم زیر بار شیمی درمانی نمیره.
صبح تا شبشو توی اون کارخونه ی خراب شده می گذرونه تنها لطفی هم که تا حالا به ما و خودش کرده، خوردن داروهاش بوده… دست راستش رو بالا آورد و با حمایتی عمو گونه نه برادرانه روی شونه ی چپم گذاشت. بغض داشتم و تموم تنم گر گرفته بود از غم انقطه ضعف همه ی زندگی من برادرم بوده و حالا با فکر کردن به درد کشیدنش گک افتاده به جونم و دارم خودمو میخورم فرهاد شونه م رو از زیر دستش فشرد…
فعلا یکم صبر کن خب؟ من می فهممت شهاب من همه ی عمر شاهد عشق بین شما دوتا بودم. الان فقط میتونیم دستشو بگیریم تا از خر شیطون پیاده شه. وادارش کنیم شیمی درمانی رو شروع کنه و منتظر پیوند مناسب باشیم. اومدم بگم باشه و جواب لحنش رو که انگار داشت بچه ی کوچیکی رو قانع میکرد بدم نگاهم قبل از اینکه برسه به چشم های فرهاد جایی بین درهای بزرگ و آهنی زندان گیر افتاد. چشمام چسبید به همون نقطه ی زرد رنگ ریزشون کردم تا با دقت بیشتری اون سمت رو وارسی کنن فکر می کردم اشتباه میبینم ….