دانلود رمان دختر خون بس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فاطمه
تعداد صفحه: 192
خلاصه رمان: راجب دختری به نام فاطمه که به علت دعوایی به بین دوخونواده مجبور میشه خون بس شه و زن کیارش میشه کیارش پسری مغرور و خودخواه ،بداخلاق ،شیطون،زورگو فاطمه٬دختری معصوم و مظلوم ،صاف بی ریا و پاکدل و.. فاطمه زندگی پر از فراز و نشیب داره و با این سن کمش مجبور به انجام خواسته های خشن کیارش میشه و……
قسمتی از متن رمان دختر خون بس
کنار پنجره وايستاده بودم داشتم به قطره هاي بارون که ميباريد نگاه ميکردم روزاي آخرسال بود و من سال جديدم رو بايد با زندگي جديدم شروع کنم يکم دلم گرفته !به خاطر اين سرنوشت شومم. من فاطمم اين بهمن رفتم تو16سالگي خانواده متوسطي دارم .زندگيمم يه زندگي عاديه تمام فکر و ذکرم درسمه اما16سال پيش با تولدم برام فکرایی کردن و با اون فکرا زندگي من خراب شد !
بايد با کسي که ازش از همون بچگي ميترسيدم ،پسر خاندان ميرزائي کيارش ميرزائي ازش ميترسم ولي بايد باهاش ازدواج کنم. تا قبل از اون دعوا شايد زندگيم باش خوب ميشد ولي با يه جنگ کوچک و کشته شدن عموش که هم دوستش بود هم عموي عزيزش بايد با زندگي خوش خداحافظي کنم ،خودش گفت زندگي خوش برام نمي سازه به قول خودش پامو که بزارم تو خونش جهنم برام به راه ميکنه. ميترسم از اين جهنمي که در انتظارمه و از شکنجه گري که دوساله با فکر انتقام منتظر منه…
کيميا:فاطمه فاطمه دختر بيدارشو ديگه چقد ميخوابي عزيزم! ؟ _واي کيميا بزار بخوابم خدايش خستم ديشب خوابم نبرد! _باش بخواب ولي وقتي داداشم اومد سراغت از من گله نکني يا !!!نفهميدم چه جوري بيدار شدم عين قرقي سرجام سيخ نشستم._من که بيدار شدم عزيزم _ اخي اگه ميدونستم به داداشم انقد ارادت داري زود تر بيدارت ميکردم عزيزم _واي کيميا از دست تو چرا انقد منو حرص ميدي ؟؟؟ها!؟؟
خب عزيزم خواهر شوهرما ،خواهرشوهر! شما هم عروس تشريف دارين.. حالا پاشو ،پاشو بايد بريم آرايشگاه که
آمادت کنن همه منتظر همچين روزي هستيم بلند شو دختر. باشه ای آروم زير لب گفتم خوبه عروس خون بس هستم انقد خوش حاليد اگه عروس عادي بودم که خدا ميدونه چه حالي داشتين اما از شانس بدم کيميا شنيد!