دانلود رمان دردانگ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: اسماء کرمی پور
تعداد صفحات: 1866
خلاصه رمان: ماهِل دختری اهل سیستان و بلوچستان (که توسط یه گاندو یکی از دستاش رو از مچ از دست داده) توی خانواده ای به دنیا اومده و بزرگ شده که چند همسری برای مردان مشکلی نیست.. ماهل با نریمان (مردی که همسرش رو طلاق داده و یه دختر داره) یک مجموعه حیوانات رو توی شهر خودش بنا کرده و اداره میکنه.. به تازگی دکتری به اسم بالاچ ریگی به منطقه اومده که به بهونه ترمیم دست مصنوعی ماهل، قصد نزدیکی به او روداره.. از طرفی دیگه جدگال پسر فعال و باهوشیه که برای بهتر شدن مجموعه، به تازگی استخدام شده و…..
قسمتی از متن رمان دردانگ
با کمی دلهره نزدیک خانه از ماشینم پیاده میشوم خدارا شکر که خودم ماشین داشتم و نیاز نبود نریمان مرا تا درب خانه برساند. چند تا از همسایه ها بد نگاهم میکنند. حرف و حدیث پشت سرم بسیار است بزرگترین دلیلش هم این است که هنوز ازدواج نکرده ام کاش روزی برسد که من بر تمامشان شورش کنم و رفتارهای غلطی که در میان فرهنگمان رسوخ کرده، از هم بدرم…
ضیاء الدین و نورالدین در کوچه رژه می روند امیدوارم منتظر من نباشند. نگاهی به ساعت مچی ام می اندازم. هشت و سی و پنج دقیقه آنقدرها هم دیر نشده فقط سی و پنج دقیقه تاخیر دارم زیادی آن تایم بودن هم چنین وقت هایی دردسر می شود. سلام میکنم و جواب نداده همزمان با هم میپرسن…کجا بودی تا حالا؟ نفسی عمیق اما آرام میکشم تا بتوانم خونسردی ام را حفظ کنم
اولا که علیک سلام دوما کجا رو دارم جز کار و مجموعه؟
خدایا توبه از دروغ مصلحتی ست. این بنده های بداخلاق و سخت گیر خودت هستند که مرا به دروغ وا می دارند. سوما فقط نیم ساعت دیرتر رسیدم نایلون مشکی رنگی که داخلش کفش های کثیف از بیابان گردی ام را گذاشته ام بالا میگیرم چهارما ، من حق ندارم واسه خودم خرید کنم؟