دانلود رمان درست مثل بهشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تخیلی
نویسنده رمان: fereshteh_92
تعداد صفحات: 86
خلاصه رمان: داستان درمورد یه خانم دکتره که عاشق کارشه و خیلی هم تو کارش مهارت داره. این خانم دکتر بیست و شش ساله خودش رو توی کارش غرق کرده همه ی زندگیش توی کارش خلاصه میشه و خودش از این بابت خیلی راضیه و دوست نداره تغییری توی زندگیش ایجاد بشه اما خواهر بزرگترش اصلا از این وضع خوشش نمیاد و قصد کرده که برای خواهرش آستین بالا بزنه و برای دختر قصه ی ما شوهر پیدا کنه و از انجا که یکدونه خواهرش رو خوب میشناسه تصمیم می گیره اون رو توی یه عمل انجام شده قرار بده. نازنین هم بی خبر از همه جا به دعوت خواهرش آماده میشه تا به خونه شون بره اما بین راه اتفاقی براش می افته که زندگیش رو برای همیشه تغییر میده…
قسمتی از متن رمان درست مثل بهشت
دکتر ستوده به بخش پرستاري…دکتر ستوده به بخش پرستاري. گوشي معاینه رو از گوشم در اوردم و به مریض کوچولوم لبخند زدم و گفتم: خوب آقا رضا انگار همه چیز خوبه خوبه…اگر همین طوري که تا الان حرف گوش کن بودي و غذاها و داروهات رو مي
خوردي، بازم ادامه بدي قول مي دم که تا فردا مرخصت کنم. چشماي عسلي خوشگلش برق زد و با لبخندي که جاي خالي دوتا دندون جلویي بامزه ترش مي کرد گفت:
راست میگي؟!…یعني از فردا دوباره میرم مدرسه پیش بچه ها؟ آخ جون دوباره مي تونم با علي و متین بازي کنم…خانم دکتر قول دادیا…قول دادي بعد برگشت سمت مامانش و گفت: مامان …مامان فردا میریم خونه…باید اون ماشین کنترلي قرمزه رو که قولش و دادي برام بخري. من به حرفات گوش کردم حالا نوبت تویه
خانم امیني با عشق لبخندي به این همه شوق رضا زد و سرش را دست کشید و گفت: معلومه که مي خرم… براي پسر حرف گوش کنم هرچي بخواد مي خرم. لبخندي زدم و دستي به سر رضا کشیدم و با گفتن یه با اجازه از اتاق زدم بیرون. به سمت اتاق پرستاري رفتم تا ببینم براي چي پیجم کردند. نسیم پشت میز نشسته بود و داشت با تلفن حرف مي زد: بله…چشم حتما اطلاع میدم…امري ندارید…خدا نگهدار گوشي رو که قطع کرد با اخم گفت: کجایي تو دختر؟…ده دقیقه پیش صدات کردم چرا انقدر لفتش دادي؟!