دانلود رمان درنده تاریک شب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: تخیلی، ترسناک
نویسنده رمان: الناز دادخواه
تعداد صفحات: 277
خلاصه رمان: همیشه دنبال چیزای مرموز و عجیب بود. هیچوقت ترس مانع کشف کردنش نمیشد.دنبال هر رد و موضوع جالبی میرفت تا به نتیجه برسه همین موضوع ها سرنوشتش رو عوض کرد کنجکاوی بیش از حدش منجر به یه درد پایان ناپذیر شد … دردی سخت و نفس گیر که از اون یه آدم دیگه ساخت یه غریبه یه درنده…
قسمتی از متن رمان درنده تاریک شب
کتاب رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم بلاخره تموم شد قطر کتاب بعدي رو که دیدم عرق نشست رو پیشونیم وااي دیگه بسه این یکی رو دیگه نمیتونم بخونم. مغزم قفل کرده بود محال بود بتونم چیز جدیدي یاد بگیرم. به جلد طلایی کتابی که تازه تموم کرده بودم نگاهی انداختم بعید بود چیز زیادي ازش یادم مونده باشه با کلافگی سرم رو کوبیدم رو کتاب هی کتی اینجا چیکار میکنی؟ سرم و بلند کردم و نگاهی به دختري که روبه روم ایستاده بود انداختم به کتاب هاي پخش و پلاي روي میز اشاره اي کردم و گفتم: نمیبینی؟ کتاب طلایی رو برداشت و اسم روي جلد رو بلند خوند گیاهان معجزه گر. جالب بنظر نمیاد
نگاهی به بقیه کتاب ها انداخت و گفت: اصلا نمیفهمم چطوري میتونی اینا رو بخونی اصلا جالب نیستن کسل کننده ان. تو اینجا چیکار میکنی فکر نمیکردم کتاب خون باشی انجی! کتابی با جلد فانتزي رو سمتم گرفت و گفت: اومدم اینو بگیرم دوستام میگن خیلی عاشقانه و قشنگه. حروف مشکی کتاب اسم غرور و تعصب رو نشون میداد. در موردش شنیده بودم، میگفتن یکی از شاهکارهاي دوره خودشه. شونه هامو بی تفاوت بالا انداختم و گفتم: نخوندمش وقت تلف کنه. ترجیح میدم چیزي رو بخونم که بیشتر علاقه دارم
پوزخند تمسخر امیزي زد و گفت: اره بشین کتاب هاي جادویی و افسانه اي و باستانی بخون تا اخرشم مثل همونا فسیل شی! پشتشو به من کرد و با اون کفشاي پاشنه بلند با قر رفت سمت میز مسئول ، همه نگاه ها رو با تلق تلوق کفش هاش به سمت خودش برگردوند و طبق عادت همیشگیش به همه پسراي جذاب نیم نگاه عشوه امیزي انداخت. رو میز مسئول کتابخونه جوري خم شد که از پشت نماي خوبی رو با سخاوت تموم به دیگران نشون بده انجلینا یکی از دختراي یه خانواده خیلی ثروتمند بود که تو همسایگی ما زندگی میکردن و از همون بچگی با من رابطه بدي داشت و هیچ فرصتی رو واسه نیش و کنایه زدن و تمسخر من از دست نمیداد.
