دانلود رمان دروازه بهشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: آسمان شب
تعداد صفحات: 411
خلاصه رمان: داستان درباره ی دختری به اسم عسل هستش که بعد از مرگ مادرش دچار افسردگی میشه و بعد از چند وقت به اصرار دوستش به یک روان پزشک مراجعه میکنه .بعد از مدتی بین عسل و دکتر معالجه ش یک رابطه به وجود میاد که….
قسمتی از متن رمان دروازه بهشت
وای سرم رفت چقدر بحث می کنن خوبه استاد سر کلاس بود وگرنه کله واسه آدم نمی گذاشتن اینا دیدی پریسا چی کار می کرد؟ بعد با شکل خنده داری دستشو اورد بالا و اداشو در آورد و گفت: اوا استاد ببینینش! بعد لحنشو عوض کرد و گفت: الهی بمیرم استاد سرما خوردین؟ من که از خنده مرده بودم سرمو بلند کردم. پریسا رو دیدم که بالا سر مریم وایساده و با عصبانیت به ما نگاه می کنه خنده رو لبم ماسید مریم هنوز یه بند حرف می زد.
اوا استاد چرا نمره ی من پایین اومده؟ توی همین لحظه دستاشو بالا اورد که مثال ادای پریسا رو در بیاره که دستش به صورت پریسا خورد. جا خورد. چشماش گرد شده بود یه دفعه لحنشو عوض کرد و گفت: می گم عسل این دختر چقدر دختر خوبیه! نجیب، باهوش، خانواده دار… پریسا نگذاشت حرفش تموم بشه با عصبانیت گفت:من می گم الهی قربونتون استاد؟ من می گم استاد فداتون بشم؟ نشونت می دم!
و با سرعت از اونجا دور شد.گفتم: وای مریم گاوت زایید شش قلو! مریم بی خیال گفت:ولش کن بابا خب داشتم می گفتم کجا بودم؟ یه لحظه فکر کرد بعد گفت: آها استادم از اونور ا…حرفشو قطع کردم و گفتم: چی چی رو ولش کن تو که می دونی چه جور آدمیه! مثل این که خودشم ترسید چون رنگش پرید ولی خودشو نباخت و گفت:ولش کن بابا نمی تونه کاری بکنه.