دانلود رمان در حسرت انتقام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: دختران معتمد
تعداد صفحات: 317
خلاصه رمان: زندگی سایه ای است که بر دیوار عمر گذر میکند زندگی پر از پیچ وخمه پراز گرگ وبره هست باید حواست جمع باشه که تو جنگل زندگی شیر باشی داستان ما درمورد دختریه که خواست شیر باشه اما بره شد…
قسمتی از متن رمان در حسرت انتقام
بخش آرژانس خیلی شلوغ بود لباس منم خیلی ناجور بود خیلی معذب بودم سامو از دور دیدم براش دست تکون دادم با ، دو خودشو بهم رسوند سما چت شده ؟ کی خوردی زمین بهش نگفتم دلیل زمین خوردنم امین بود پام پیچ خورد بازانو افتادم رویه سنگا امین کجاست اوناهاش رفته دکتر بیاره امین بایه دکتر اومد بالا سرم دکتر خانوم بود خوش حال شدم روتخت نشستمو لباسمو بالا زد گفت باید بخیه بشه بعداز بخیه زدنو کلی دنگ و فنگ رفتیم خونه بعداز آشنائیم با امین این دومین باربود راهی بیمارستان میشدم امین برام بد یومن بود ” امین ” بعداز گذاشتن سام و سما به سوی خونه ام روندم رانندگی بایه دست خیلی سخت بود
مخصوصا وقتی اعصابت داون باشه . امشب سما رو خیلی ترسوندم ، اما از کاری که کردم پشیمون نیست مقصر خودش بود وقتی اون پسره جلو چشمامو آتش گرفت که باعث سوختن سما شد . دلیلی نداشت از دیدنش انقدر خوشحال بشه کی گفته حسادت فقط برای دختر است من سرسما حسود بودم طاقت دیدن هیچ پسری رو کنارش نداشتم بالاخره به خونه ام رسیدم بعداز ورودم به خونه یک راست به اتاقم رفتم تاکمی این مزآشفته ام رو سرو سامان بدم روتخت دراز کشیدم لکه قرمزی روی پارکت نقش بسته بود میشد حدس زد خون سما باشه بیخیالش شدمو دست روی چشمانم گذاشتم
اماهرکار کردم که بخوابم فکر این که سما الان از درد پاش خوابیده یانه نزاشت پلک برهم بگذارم خوش بین بودم که دیگه بخشیدم اما با کار امشبم نمیدونم بازهم میبخشم یانه گوشیم زنگ خورد آریا بود که پشت خط انتظار جوابمو میکشید منتظرش نزاشتمو تماس رو وصل کردم – الو سلام آریا سلام ، سما چی شد ؟ بخیه میخواست ؟ آره دکترجان .بخیه کردن پاشو ببخشید همراهت نیومدم ، خودت که میدونی سارا روتو حساسه آریا راست میگفت نامزدش سارا سرمن حساس بود…