دانلود رمان در خنکای اردیبهشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی-عاشقانه
نویسنده رمان: مینا نصیری
تعداد صفحات: 352
خلاصه رمان: گاهی میشود بودنهایی را رج به رج زندگی کرد و در خیال نقش زندگی بافت به امید تحققشان… و من بودنت را رج به رج میبافتم و میان تار و پود عشق برای بقای این احساس عمیق تلاش میکنم…
قسمتی از متن رمان در خنکای اردیبهشت
نگاهی به تکه کاغذ چروک شده در دست هنگامه انداخت و لبخندش را پنهان کرد ، ابروهای مرتب شـده اش را به هم گره زده بود و نگاهش را میان دستگاه پرینتر و دست لیلی می چرخید . لیلی برگه ی سفیدی را در کاغذگیر پرینتر گذاشت و پشت سیستم قرار گرفت . یعنی درست شد ؟ مطمئنی ؟ لیلی سری تکان داد و ” بله ” ای گفت . خدا خیرت بده دختر ؛ کاغذ که رفت داخل ولی وقتی بیرون نیومد مردم از ترس .
لیلی از برنامه ی آفیس دستور پرینت را اجرا کرد و با بیرون آمدن کاغذ از پرینتر لبخندی زد .این هم تحویل شما ، در ضمن اگر بازم این اتفاق افتاد این در رو باز کن و کاغذ رو آروم بکش بیرون . هنگامه چینی به صـورتش داد و تکه کاغذ میان انگشتهایش را مچاله کرد و روی میز انداخت .شانس ندارم که ، گفتم الان دود ازش بیرون میاد و من باید حقوق یک ماهم رو بدم به جای خسارت . اینبار خندید و کنار هنگامه ایستاد . تر سیدن راه حل نیست ؛ گاهی اوقات ممکنه باعث بشه تصمیم اشتباهی بگیری !
میدونم چی میگی ، اما دست خودم نیست . لیلی گوشی اش را از روی میز برداشت و دست هنگامه را فشرد . امان از این اماهای زندگی ؛ نصیحتت نمی کنم ، اما حواست با شه این اما و اگرها باعث عقب افتادنت نشه. هنگامه پوست لبش را کند و سری به نشانه ی فهمیدن تکان داد . من برم دیگه ؛ کلی کار دارم . دستت درد نکنه ، به موقع به دادم رسیدی . لیلی خواهش می کنم ” گذشت .