دانلود رمان دست های خونین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، پلیسی، ماجراجویی
نویسنده رمان: رابین
تعداد صفحات: ۴۸۴
خلاصه رمان: شونزده ماه از اون اتفاق می گذره و ظاهرا همه چی ارومه. هر کسی زندگی خودش رو داره و کسی کاری به کار کس دیگه نداره. اما…. ارمین اعتمادی پسر طاهر اعتمادی یکی از اعضای گروه نحس، شنبه شب به طرز مشکوکی به قتل می رسه. مظنون ردیف اول هم کسی نیست جز پسر جن زده ی بجنورد، بهنام یوسفی.
ولی ایا حقیقت همینه؟ یاشخص یا اشخاص دیگه ای تو قتل ارمین نقش دارن؟ …
قسمتی از متن رمان دست های خونین
سکوت اتاق عجیب خودشو به رخ می کشید. به قدري فضا و اطراف ساکت بود که حتی صداي تیک تیک
ساعت به وضوح شنیده می شد. دیگه خبري از اون سر و صدا و داد و فریاد چند دقیقه ي پیش نبود و این،
تنش رو به لرزه می انداخت. قلبش تند تند می کوبید و کف دستش عرق کرده بود. دونه هاي ریز و درشت
عرق با سرعت عجیبی از روي پیشونی و تیرك کمرش لیز می خوردن. چشماش فقط خیره به پیکر خونی پسري بود که حالا روي زمین افتاده بود.
چاقو تو دستش شل شد و با وحشت قدمی به عقب برداشت. میخکوب جنازه اي بود که با صورتی خونین و
چشماي از درد جمع شده به اون خیره شده بود. نگاهی به چاقوي توي دستش و نگاه دیگه اي به جنازه انداخت. وحشت کرد. یعنی … یعنی مرده بود؟ از این فکر قلبش فرو ریخت. تصمیم گرفت فرار کنه. به دنبال این فکر آهسته قدمی به عقب برداشت. باید از این خونه فرار می کرد؛ نباید هیچ کس می فهمید که اون کُشته شده! که اونو کُشته!
به طرف در حمله برد. صداي ناله هاش تو گوشش بود. آهسته به خودش می پیچید و گریه می کرد. اخمی
روي پیشونیش نشست؛ نمرده بود؟ قلبش پایین ریخت و لرزي تو تنش نشست. فهمیده بود که می خواست بکشتش! اگه زنده می موند؛ اگه زنده می موند حتما اونو به پلیس لو می داد اون وقت … اون وقت رسما بدبخت می شد!با این فکر لرز تنش بیشتر شد… به عقب برگشت و با قدمایی نه چندان محکم به طرفش حرکت کرد. به وضوح وحشت و التماس رو تو چشماش دید اما بدون دادن ذره اي اهمیت بازم به جلو رفت. اگه زنده می موند بیچاره اش می کرد. رحم می کرد؟ هه! به هیچ عنوان!