دانلود رمان دلتنگ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: parnia_asad
تعداد صفحات: 1512
خلاصه رمان: این رمان میتواند ادامه ی عشقی وصف نشدنی باشد..عشقی که با مستحکم بودنش حتی دیواری را ویران میسازد..اینجا،این عشقِ وصف نشدنی با شعله های سوزان از عشق و محبت ادامه میابد..اما چطور?
این عشق سرچشمه ای از تمام دلتنگی های گذشتست.. دلتنگی که هرچه ریشه اش قوی تر شود عشق را بیشتر میکند..دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب،برای عشق بیشتر جا باز میکند به گفته ی شاعری این ضرب المثل که میگوید از دل برود هرآنکه از دیده رود،اینجا نقص میشود..اینجا این معنی را میدهد که هرچه از دیده رود، عشق دیرینه تر خواهد شد خاطره میخواهد با از یاد بردن گذشته اش آینده اش را بسازد و از گذشته ی همه درس و عبرتی گیرد! اما….. باز هم این دختر همچون مادرش برای مقابله با مشکلات تنهاست و داشتن این همه بار بر روی دوشش سخت است?
قسمتی از متن رمان دلتنگ
باز هم یک شب سرد و تاریک بدون تو ، باز هم همان تلخکامی قدیمی ، و باز هم قلبی مالامال از دلتنگی،
باز هم دلی نا آرام، باز هم حالی پریشان، بازهم نگاهی خسته، باز هم چشمانی لبالب پر از اشک، در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود، غروبی دلگیر بیا که دلتنگم…خیلی هم دلتنگم!!
روی چمن ها نشستیم شادی منتظر بهم چشم دوخته بود که گفتم_بهار که دیگه رفت سر خونه زندگیش سعید چند باری ازش خواسته بود فرار کنن اما بهار زندگی شوبه فرار ترجیح داد خواستم بگم حالا که سعید شکسته شده و تو هم دوستش داری نظرت چیه حالا اونو به سمت خودت بکشی و شاید خوشبخت شدید هم واسه خودت خوبه هم اون با پوزخند گفت الان؟الان که دل و ایمونش مال یکی دیگست؟
خاطره من مردی رو نمیخوام که تمام فکر و ذکرش پیش یکی دیگه باشه!سعید حماقت کرد من دیگه نمیتونم دیر شده من علی رو میخوام قراره به همین زودیا بیاد خاستگاریم. پرید میون حرفم و گفتت_تازه چند ماهی میشه که دانشگاه رو شروع کردی چطور توی این سرعت شناختیش و بهش اعتماد کردی؟ شادی_ ماه اول ز یاد طرفم میومد و منم بی میل نبودم که دیگه قرار و مدارمون شروع شد و کم کم منو هم با خانوادش آشنا کرد…