دانلود رمان دلسپردگان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، غمگین
نویسنده رمان: هانیه حدادی اصل
تعداد صفحات: 298
خلاصه رمان: داستان در مورد دختری است که کسی رو که دوست داشته از دست میده و بعد با پسر دیگه ای ازدواج میکنه و بعد از ازدواج با مشکلاتی مواجه میشه…ظهر بود.خسته به خانه رسیده بودم که ماشین خاله را دیدم. وقتی ماشین خود را پارک کردم و پیاده شدم و زنگ را فشردم، خود خاله آیفون را برداشت و در را باز کرد. داخل شدم خاله و مامان رو دیدم در آشپز خانه مشغول صحبت بودند. بعد از سلام و احوالپرسی، داشتم از پله ها بالا می رفتم که مامان گفت…
قسمتی از متن رمان دلسپردگان
دو روز بعد دوباره به دانشگاه رفتم تا جواب بقیه درس هایم را بگیرم ، این بار با حضور مهتاب ، دلم می خواست وقتی با او هستم همان نازنین قبل باشم تا او بویی از ماجرا نبرد . وقتی کارمان تمام شد از دانشکده خارج شدیم ، مقابل درب اصلی شقایق را دیدم که می خواست وارد شود ، با صدای مهناب که تا را خواند ایستاد و به طرف ما آمد و گفت که او هم برای گرفتن جواب آمده است . بعد از چند دقیقه صحبت از هم جدا شدیم ، در راه مهتاب گفت : نازنین نظرت درباره شقایق چیه ؟
برای چی نظرم رو می خوای تو که دیگه برادر مجرد نداری که بخوای براش کاندید پیدا کنی ؟ نه نازنین همین جوری پرسیدم ، مگه آدم باید برادر مجرد داشته باشه تا درباره دختری صحبت کنه ؟ در ثانی من دیگه برادر ندارم تو که داری ؟ بهتره نگران برادر های من نباشی بزرگه که فعلا قصد شو نداره اون یکی هم خودش یکی رو در نظر داره ، همین امروز و فردا هم باید بریم خواستگاری . جدی می گی ؟ پس به عروسی دعوتیم . بله خانم چه جورم دعوتین ۔ خوب نازنین نگفتی نظرت در باره شقایق چیه ؟
نخیر تو امروز پیله کردی به اون بیچاره باشه می گم . به نظر من دختر بسیار خوبیه خیلی هم خانم و نجیبه درست مثل خودت . چرا من ؟ دختر به این زیبایی هیچوقت کسی دیگه ای رو مثال نمی زنه راست می گی مهتاب ؟ پس من باید خیلی خوشبخت باشم که طرفدرای مثل تو دارم . همین قدر که هر جا میری همه را اسیر خودت می کنی کافی نیست ؟ بسه مهتاب جون ، دیگه کافیه اگه ادامه بدی الان همین جا از حال میرم . جدی می گم .