دانلود رمان دل کش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: شادی موسوی
تعداد صفحات: 2680
خلاصه رمان: عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمیذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا خود آسمون هفتم دنبالش میرفتم! حالا تو چنگمه… باید تاوان خیانتش رو پس بده! باید خودش شعله های عشقی رو که تو تنم انداخته خاموش کنه! خودش باید جنون و عشقم رو در من نابود کنه! خودش باید خلاصم کنه! اون یه قاتلِ… یه جانی… اون لعنتی دلمو کشته!
قسمتی از متن رمان دل کش
این لحن بغض دارش قابلیت این را داشت که جانم را بگیرد!و روز و روزگاری بود که من حتی از وجود خودم هم متنفر بودم. روزهایی نه خیلی دور فکر می کردم که اگر نباشم به خودم، به خدا، به زمین و زمان لطف بزرگی میکنم. که نبودم خیلی بهتر از بودنم است. من هیچوقت حتی برای خودم هم تا این اندازه ای که عماد می گوید ارزنده نبوده ام ! این مرد چه در من می بیند؟ دریچه ی نگاهش تا چه اندازه می تواند زیبا باشد؟
و چرا من می خواهم باقیمانده ی عمرم را فدای یک نگاه پاک و زیبای او کنم در عوض او تا آخرین نفسم مرا همینطور ببیند؟ لب هایم می لرزد و نگاهش که به لب هایم کشیده می شود من با تمام وجودم لب می زنم: من می میرم …من تو مشتت نباشم می میرم! شما همه کس منی، منو… نگاه هایم را که به تاراج می برد، قلبم نمی تپد. سرم را بالا می کشم. من بند و بنده ی این مرد بودم و طوری به او می آویزم که به نفس های بعدی ام!
و من چه آسان از روح و جان و تنم می گذرم …که چاله ی سینه ی او را پر کنم، روحم را به اوج پرواز می دهم و از تمامیتم دست می کشم تا در مشتش باشم! من تنها در مشت او بود که احساس کمال می کردم! لرزی از تنم عبور می کند. تا این حد خواسته شدن برای منی که هیچوقت ،حتی توسط کسانی که به این دنیا آورده شدم خواستنی نبودم ،همه چیز بود. انگار که دنیا عوض تمام نداشته هایم حالا این مرد را در سینی طلا پیشکشم کرده باشد.