دانلود رمان دوست نداشتنی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، خارجی
نویسنده رمان: شری گامون
تعداد صفحات: ۲۴۵
خلاصه رمان: “واقعا رقت انگیزه” انگار واقعا یه بچه دبیرستانی بی دست و پام . نه یه مامور پلیس (MET) که نفر اول کلاسش بوده. با این حال ، الان پشت میزی که به طرز مضحکی بزرگتر از سایز معموله نشستم.یه خودکار بیک ارزون هم دستم در حال چرخشه و دارم برای شجاعت نداشتم تاسف میخورم. “به خودت بیا سث و برو باهاش صحبت کن. ” خودکارو انداختم تو کشوی میزم و محکم بستمش . فقط اینکه این عذاب خود خواسته ی من کمکی بهم نمیکرد. من نمیتونستم انجامش بدم…
قسمتی از متن رمان دوست نداشتنی
عذاب خلاص کنم، برنامه ی کلاس های جدیدم رو در آوردم و تغییرات لازم رو اعمال کردم. همه چیز تقریبا مثل نیم سال گذشته بود. به جز اینکه به ساعت چهارم به کلاس اشپزی هم اضافه کرده بودم و باید کلاس اجتماع بزرگ رو مینداختم ساعت دوم . کلاس اجتماع بزرگ ، کلاس مورد علاقه ی من بود. دانش آموزای دبیرستان رو میبردن به هانتر هیلز مدرسه ی راهنمایی محلی اونجا و به مدت یک ساعت تو فعالیتهای مختلف به معلمها کمک میکردن . من با دانش اموزان دارای مشکلات احساسی کار میکردم.
بیشتر از نصف دانش اموزان اون کلاس یتیم بودن و با این سن کمشون تجربه های وحشتناکی داشتن . اون کلاس روز منو میساخت. یعنی بهتر بگم زندگی منو میساخت اون جا بیشتر از هر جای دیگه ای احساس زنده بودن میکردم. با علاقه ی تمام ، جنبه ای از خودم رو به اون دانش آموزا نشون میدادم که به هیچ کس دیگه نشون نمیدادمش . رهایی بخش بود. و در حقیقت، بیشتر از این که من برای اونا کاری انجام بدن، اونا برای من انجام میدادن . زنگ خورد و منو از رویا پردازیم درآورد.
از اون جا که حتما باید با ماشینهای خودمون میرفتیم اونجا، سریع به سمت کلاس اجتماع بزرگ رفتم تا ببینم من قراره سوار ماشین چه کسی بشم. ملودی وینمایر گفت ” هی ، مگی ،تعطیلات کریسمست چطور بود ؟ ما از سال سوم همو می شناختیم ولی زیاد با هم ارتباطی نداشتیم . قدش کوتاه بود . شاید 155 و یک عالم موی فر کوتاه داشت همیشه صورتش قرمز بود ، انگار که همین الان تو دو ماراتون شرکت کرده. همچنین یه بازیکن حرفه ای چوگان بود اخبار جدید رو شنیدی ؟ملودی دکترای خبرچینی داشت.