دانلود رمان دژم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: هلیا کدیور
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: ۱۸ ساله بودم که عاشقش شدم! پسری جذاب با چشمانی عجیب. راب*طهیمان با مخالفت خانوادهام مواجه شد من اما پا پس نکشیدم و برای عشقمان تا اتاقش پیش رفتم. او اما ناگهانی رفت… حال بعد از چهارسال با یک دنیا دلتنگی برای من و خشم از آدم ها آمده تا حقایق را رو کند ، حقش را بگیرد… مرا دوباره داشته باشد!
قسمتی از متن رمان دژم
صدای گرمش در گوشم میپیچد. جدی شدنش دل چسب نیست اما جدی شده و میپرسد:امروز چندمه؟
پریشان پلک میبندم و قلبم میسوزد. صدایش گرفته و این یعنی او هم امروز خوب نیست! او هم امروز را یادش است. اصلا کداممان امروز را فراموش میکنیم؟ سعی میکنم با عادی ترین لحن ممکن جوابش را بدهم:چندمه؟ خستهتر تکرار میکند سوالش را و من خلاصه زمزمه میکنم: خوبم! همین را میخواهد بداند دیگر؟ اینکه خوبم ، اینکه فراموش کردهام.
پر از درد میگوید:اما من نیستم؛ من نیستم تو چجوری خوبی؟ نمیدانم…میگویم خوبم اما خوب نیستم. نه تا وقتی که میدانم او هست اما نه کنار من! پلکهای دردناکم را به سقف میدوزم و سرم را به پشتی مبل تکیه میدهم:خوب باش! صدای نفسهای تند و عمیقش در گوشم میپیچد و زمزمهی آرامش حالم را بد میکند. او هم امروز برایم غریبه است. همه غریبه شدند… شاید هم اویی که غریبه شده، منم! بیام خونهت؟
پاهایم را روی میز میگذارم. سعی میکنم بیخیال جوابش را بدهم: نیا.مصرتر مینالد: بیام… بذار بیام دوتایی بگذرونیم امروز رو. بیام آروم شیم؟! بیتوجه به لحن خواهشمندش، این بار همان سوال را من میپرسم: چندمه؟ غمگین صدایم میزند و من با نگاهی به ساعت هذیان وار میگویم: ساعت پنجه! داشتم کیک میگرفتم یادته؟