دانلود رمان دیبا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: زهره درانی
تعداد صفحات: 157
خلاصه رمان: دیبا دختریست که با یک ازدواج عجولانه برای خودش و خانواده اش یکسری مشکلاتی رو ایجاد کرده و الان از خونه همسرش فرهاد فرار کرده و…
قسمتی از متن رمان دیبا
حالات و رفتار و حتي زندگي اين پيرزن او را به ياد مادر بزرگش انداخته بود هيچ يك از نصايح و اندرزهايش را
فراموش نمي كرد وقتي در دوره متوسطه درس مي خواند اغلب وقتها كه بي كار بود، سرش را روي دامنش ميگذاشت و او از خاطرات دور و درازش حرف مي زد. و چه خوب و شيوا و پسنديده از عهده اين كار بر مي آمد. آن چنان كه حتي استادان دانشگاه امروزي هم نمي توانستند به اين گيرايي صبحت كنند. هر چيزي را كه تعريف مي كرد، آموزنده بود.
آن وقت ها معني عاقبت به خيري را نمي فهميد، اما لااقل روزي صد بار اين جمله را از دهان مادر بزرگش شنيده بود.
اما امشب واقعا” معني عاقبت به خير شدن را فهميده بود. امش با چشمهايش، با احساسش و با همه وجودش او را
لمس كرده بود البته نه در مورد خودش ، بلكه در مورد زندگي پيرزن. واقعا” چه عاقبت به خيري اي از اين بالاتر كه بچه ها شو سر و سامون داده، عمري با عزت شوهر داري كرده و حالا
مثل يه فرشته پاك و مقدس تو اين فضاي روحاني زندگي مي كنه. اما من چي! اول راه زندگي در جا زدم اون هم اينطوري.
آه خدا! شكست از هر نوعش بده، تازه به خودم افتخار مي كردم كه نسل جديدم و هار كالس در خوند و بي سواد
نيستم. آب حوض صاف و شفاف بود . گردي هلال ماه در آب افتاده بود عكس خودش را در آب ديد. از صبح كه از خانه
بيرون زده بود تا حالا حتي دستي به سر و صورتش نكشيده بود. موهای مشكي اش روي شانه هايش در معرض باد مثل پر اينطرف و آنطرف مي رفت. چشمهاي درشت و مشكي اش از بس كه گريه كرده بود هنوز پف آلود بود. اهل شيراز نبود، اما هر كسي كه در يك نظر او را نگاه مي كرد فكر ميكرد كه او شيرازي است.
دیبا دختریست که با یک ازدواج عجولانه برای خودش و خانواده اش یکسری مشکلاتی رو ایجاد کرده و الان از خونه همسرش فرهاد فرار کرده و…