دانلود رمان دیوید کاپرفیلد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی
نویسنده رمان: چارلز دیکنز
تعداد صفحات: 680
خلاصه رمان: دیوید شش ماه پس ازمرگ پدرش به دنیا می آید و مادرش برای خلاصی ازمشکلات زندگی با آقای “موردستون”ازدواج می کند.ناپدری دیوید رفتاری خشونت آمیز با او دار دو سرانجام هم دیوید نوجوان روانه مدرسه ای واقع در خارج از شهر می شود.اما بزودی مادر دیوید می میرد و پس از این حادثه موردستون او را از مدرسه بیرون می آورد و برای کار به انبار بدآب و هوایی می فرستدکه مالک آن است.
دیوید عاقبت یک روز از دست ناپدری خود فرار می کند و پیاده به “دوور”پیش عمه “ترات وود”می رود.آقای مورد ستون و خواهر بدجنسش سعی دارند او را بازگردانند.ولی کوشش هایشان توسط عمه ناکام می ماند. بالاخره دیوید کاپرفیلد بزرگ می شودو به تحصیل ادامه می دهد.در این زمان با دختری به نام ” اگنس “روبرو می شودو در می یابد که دو تن از همکاران پدر اگنس سر او کلاه گذاشته اند و به بدبختی کشانده اند.دیوید موفق می شود بر این دو تن غلبه کند و سپس اگنس را ترک می کند تا با “دورا ” ازدواج کند اما او بیمار است وبزودی می میرد و غمهای دل دیوید تازه می شود.حالا دیویدیک بار دیگر به سوی اگنس بازمی گردد وبا هم ازدواج میکنند.
قسمتی از متن رمان دیوید کاپرفیلد
سالهای تحصیلی ! آن سالها که آرام و بی حادثه بر عمرم گذشت ؛ آن سنواتی که با ترقی و تعالی من توأم بود ، ولی آن را درک نمی کردم ؛ سالهایی که از کودکی و جوانی پشت سر گذاشتم . اجازه دهید تا بر آن ایام بنگرم که چون سرزمینی است که روزی در آن آب سیلان داشت و اکنون مانند ترعه خشکی شده و در آن علف روییده است
و ببینم آیا در آن علامت و نشانه ای هست که با بیان کردن خاطرات آن شروع کنم ، بلکه بعضی از ماجراهای آن را به خاطر آورم ! خویشتن را لحظه ای در کلیسا می یابم . روزهای یکشنبه تمام ما برای رفتن به کلیسا در مدرسه جمع می شویم ، کلیسا بوی خاک می دهد و هوا گرفته و برابر است ؛ در اتاق دعا بر دنیای پرسر و صدا و پرهیاهوی خارج بسته شده ؛ صدای ارک در میان دالانهای تاریک و روشن کلیسا طنین انداز است .
این خاطرات مرا به آن ایام رهبری میکند و افکارم را به سوی آن ادوار سوق می دهد . بعد از من نیز بعضی بچه ها تازه وارد مدرسه ما می شوند . خویشتن را در برابر آنها برتر می یابم ، زیرا در این چند ماه با محیط آنجا آشنا شده ام و ضمنا با شاگردهای سابق نیز دوست شده ام . مبصر مدرسه را خیلی برتر از خود می یابم .