دانلود رمان راز کوه پرنده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: فانتزی
نویسنده رمان: آرمان آرین
تعداد صفحات: 147
خلاصه رمان: سیاوش، دومین نوجوان امروزی است که پای در سفر و حرکت در زمان مینهد. او مسافر عرصه حماسهها با همراهی مرغ دانای پارسیان است. مقرر است که سیاوش همراه با رستم دستان، هفت خوان را طی کند… مقرر است که در نبردهای پهلوانان و رنجها و شادیهایشان شریک باشد… و مقرر است که تا واپسین لحظهها بزرگترین پهلوان تاریخ را تنها نگذارد. اینگونه است که سیاوش نیز راهی تدارک خویش برای رستاخیزی میشود که دیگر چیزی تا فرا رسیدنش نمانده است.
قسمتی از متن رمان راز کوه پرنده
رنگارنگ ، دور تا دور کاخ ، در خیابانهای شهر ، جار می زدند و طبل میکوبیدند : « گوش کنید ، گوش کنید ! از امروز به مدت سه روز ، جشن دهمین سالگرد پادشاهی شاه بزرگ ، کیکاووس خردسند در شهر به پا خواهد بود و در پایان این جشن سه روزه …. یکی از زنها گامی پیش گذاشت و با صدایی دلنشین زمزمه کرد : سرور من ! آیا برای حضور در مراسم بارعام پدرتان حاضر نمی شوید ؟ ایشان تمامی سران این سرزمین در تالار پادشاهی به انتظار ورود شما هستند ! با هراس پرسیدم : مگر من که هستم ؟!
زنها که گویی از این سؤال ، متعجب و شرسنده شده بودند ، گامی به عقب رفتند و همگی در برابرم تعظیم نمودند و همان زن ادامه داد : شما شاهزاده ایران زمین ، ولیعهد امروز و پادشاه آینده ی این سرزمین هستید . شما شاهزاده سیاوش فرزند کیکاووس ، شاه ایران هستید ! با خودم اندیشیدم که من سیاوش هستم ، اما همانطور که شما هم می دانید ، هیچ یک از باقی لقبها به من تعلق نداشت ! اما لقبها ، خیلی هم بد نبودند . زنها که حالا می دانستم خدمتکاران من هستند ، مرا حمام کردند ، لباس های زیبای شاهزاده ای بر تنم نمودند و با عطرهای خوش ، آغشته ام ساختند .
بعد هم صبحانهی مفصلی آوردند که در ظرفهای طلایی گذاشته شده بود و من با اشتهای تمام ، همه شان را تا انتها لیسیدم ! با شوخی به همان زن اول که رئیس خدمتکاران من و نامش روشنک بود گفتم : اگرچه در خواب هستم ، ولی در عالم خواب هم بسیار لذت بخش و زیباست !