دانلود رمان راز یک سناریو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: مریم موسیوند
تعداد صفحات: 733
خلاصه رمان: داستان حول و حوش سه شخصیت میچرخه، گلی که بدون اینکه ازدواج کنه و کاملا ناخواسته مادر میشه. بزرگمهر که عاشقه زنشه ولی حالا بچه ای در بطن زنی دیگه داره. وحید که برای اولین بار عاشق دختری میشه که بعدها متوجه میشه بچه ی مرد دیگه ای رو تو شکمش داره. این سه نفر در تردید هاشون دست وپا میزنند. ماندن در این ارتباط یا کنار کشیدن. وقتی شخصیت ها سردرگمند، رازی بر ملا میشه که زندگی آنها را تحت تاثیر می گذارد. ارتباط این سه نفر با یکدیگر و تصمیماتی که برای آینده اشان می گیرند داستان را می سازند….پایان خوش
قسمتی از متن رمان راز یک سناریو
“چرا اینجوري شد؟ چرا آخر راهم شد اینجا؟ کیو باید مقصر بدونم؟ خدا؟ خودم؟ دیگران؟داداش که با دو کلمه حرف رفت پی زندگی خودش و تنهام گذاشت؟ اون که با گفتن یک کلمه، معجزه، منو به اینجاکشوند؟ شاید اگه یه کم انصاف داشته باشم این وسط، داداش از همه بی تقصیرتر بود. اون گفت راهی که داري میري به هیچ جا نمیرسه… هیچ جا… حتی آخرش بن بست هم نیست، که اگه بن بست باش
میدونی حداقل به یه جایی رسیدي و دیگه باید وایسی یا درجا بزنی یا سرت بره تو شکمت و برگردي. داداش گفت راه من آخر نداره تا ته زندگیمو به گند می کشه و من تا آخر عمرم سرگردونم… ولی من براي اولین بار تو روش وایسادم ، گفتم تصمیمو گرفتم و تا آخرش میرم. حالا من اینجام و دارم تو نا کجا آبادي که داداش هشدار داده بود با شونه هایی افتاده راه میرم بی هدف، بی انگیزه و راه بی برگشت. تو این یک سال از همه کشیدم … خانواده… دوست…
همکار… غریبه و آشنا. زخم زبون، قضاوت نادرست، نگاه تحقیرآمیز، متلک ها تمام وجودمو به درد آورد.”
خسته از این همه پیاده روي بی مقصد روي صندلی ایستگاه اتوبوس نشست. هوا تاریک تاریک بود. باران
همچنان می بارید. از تعداد ماشین ها کاسته شده بود و کمتر آدمی در خیابان دیده میشد. می دانست الآن در خانه ولوله اي به پاست ولی او تا تصمیمی نمی گرفت، به خانه بازنمی گشت.