دانلود رمان رزیتا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی
نویسنده رمان: طوبی
تعداد صفحات: 1576
خلاصه رمان: شهاب از اولش قاطی بود یه پا کله خراب و دیوونه و غیرتی که تو ناصر خسرو برو و بیایی داشت…تا رزیتا رو می بینه دختر که تازه از فرنگ برگشته و نمی دونه داره ناخواسته دین و ایمونش رو میبره…داره عوضش میکنه…تا اینکه شب عروسی شهاب میفهمه رزیتا کیه … میفهمه دختر کسیه که تموم عمر ازش کینه شتری داشته و حالا وقت تلافیه وقت گرفتن انتقامه…باید همون کاری رو باهاش کنه که با آمنه کرده بودن…
قسمتی از متن رمان رزیتا
زیر آب گرم حمام رفت و موهای بلند خرمایی رنگش که رگه هایی هم رنگ طلایی بینش بود و زیر نور خورشید درخشش نگاه نجیب شهاب را خریده بود را شامپو زد و آب کشی کرد . بدنش را لیف زد و تا توانست گریست که اشک هایش پیدا نباشد اینجوری دردش هم مخفی تر بود و دور از چشم دلسوز دیگران . شیر آب را پس از حدود یک ساعت بست و به زور پلک های متورمش را که دور تا دورش را هاله ای سرخ احاطه کرده بود را باز و بسته کرد . یادش افتاد که حوله لباسی اش روی تخت جا مانده و به ناچار حوله کوچک و کوتاه سفید رنگی که پشت در حمام بود را دور تنش پیچید و بیرون رفت .
به محض اینکه سرش را بالا گرفت با شهاب رو به شد که مشغول باز کردن دکمه های پیراهن رو سفیدش بود . چشمش به عضله های بدن ورزیده اش افتاد و دستش را ضربدری روی حوله چسباند و تا خواست به سمت کمد لباس ها برود ، سرش را بالا گرفت و نگاهش کرد . نگاه از ساق بگیر تا پستی و بلندی ها و پوست سفید و موهای بلند خیسش که بوی عطر آن شامپوی لعنتی از خود بیخودش کرد به چی نگاه می کنی ؟ روت رو کن اونور .
پشتش را با پوزخندی تلخ کرد و پیراهنش را درآورد و گفت : می گی نمی تونی نگاهم کنی چه برسه اینکه یک روز دست بهم بزنی ، آره ؟ بهت یادآوری کنم که زن منی رزیتا . این رو آویزه جفت گوش هات کن . کول های شهاب بدجوری به رزیتا چشمک زد . سرش را پایین انداخت و در کمد را باز کرد که لباس هایش را دربیاورد . در تله افتاده بود آن هم وقتی که دل هایشان نامحرم بودند ؟! لباس را بیرون کشید در حالی که یک چشمش به شهاب بود که برنگردد و دیدش بزند به هر حال کبریت بی خطر که نبود !