دانلود رمان رستگاری زیبا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، خارجی
نویسنده رمان: جیمی مک گوایر
تعداد صفحات: 892
خلاصه رمان: اگر یک پسر مدوکس عاشق شود، برای همیشه عاشق میشود؛ اما اگر او شما رو دوست نداشت، چی؟ لیز یک مامور اف بی آی است. او که تصمیم میگیرد فقط با شغلش ازدواج کرده باشد، نامزدی خود را برهم میزند و از شیکاگو به دفتر میدانی در سن دیگو منتقل میشود. او رویای ترفیع و پیشرفت را در سر دارد. مامور ویژه توماس مدوکس متکبر، حاضر به عذرخواهی نیست و بی رحم است.
قسمتی از متن رمان رستگاری زیبا
خب برای خودم خیلی راحت تر و بهتر بود که تو شیکاگو همچنان بمونم و کار کنم و درست مثل هفت سال گذشته با جکسون شولتز به صحبت طولانی داشته باشم و دوباره همکاریمون رو اوکی کنیم. اما دیگه حتی فکر کردن به جکسون نه تنها برام خوشایند نبود بلکه باعث رنجم میشد و بنابراین ترجیح میدادم سختی بیشتری رو متحمل بشم و زیر دست یه دیوونه ی از خود متشکر کار کنم اما خودمو از بودن با جکسون بیرون بکشم.
اگه شما مایل باشی مایه خرسندیمه که اینجا مشغول به کار باشم قربان. میتونستم صدای بند اومدن نفسشونو بشنوم.
که نفس چند نفری از افراد داخل اتاق از تو چشمای مدوکس جرقه ای درخشید. قد بلندی داشت وحتى توكت و شلوار هم آدمو میترسوند. واقعا نمیدونم چطور اون روز به این نتیجه رسیدم که باهاش همکار بشم. دست کم سی چهل سانتی بلندتر از من بود. موقعی که شیکاگو بودم تو اداره ما شایعه شده بود که مدوکس با مشتهاش و یه تفنگ میتونه تبدیل به آدم مرگبار و مخوفی تبدیل بشه.
رگ ایرلندیم منو اغوا کرد که چشمام رو متمرکز کنم سرمو بالا بگیرم جرات کنم و قدمی به سمت مافوقم بردارم اونم کجا!!! تو اولین جلسه رسمی…قربان. مامور دیگه ای که نزدیک مدوکس قرار داشت، مدوکس رو صدا زد و منتظر بود که مدوکس حواسش رو به اون جمع کنه تا ادامه صحبتش رو بگه. مدوکس به سمتش چرخید و بهش اجازه داد حرفش رو به آرومی دم گوشش بزنه وال به سمتم خم شد با آروم ترین صدای ممکن در حالیکه صدای نفس زدنهاش بین هر کلمه ای که میگفت به گوشم میرسید، گفت: