دانلود رمان ره آورد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: مائده_ر
تعداد صفحات: 2168
خلاصه رمان: رهاورد رستگار گریمور سینماست!
زنی بیست و هفت ساله که بعد از دو سال و نیم کوروش رو ملاقات می کنه!مردی که از گذشته ی رهاورد میاد و زندگیشون به هم گره خورده!کوروش اومده تا بفهمه در گذشته چه اتفاقی افتاده و دلیل جداییشون چی بوده؟! حقیقتی که رهاورد از همه پنهون کرده چیه؟! اگه این راز برملا بشه چه طوفانی قراره به راه بیفته..؟؟؟؟؟
قسمتی از متن رمان ره آورد
دستی به پیشانی اش کشید… کلافه از شلوغی اطراف و سرو صداهای سرسام آور سیگاری از کتش خارج کردو به سوی حیاط پشتی به راه افتاد.حالش از این محیط کثیف به هم می خورد اما… او هم مجبور بود به اینطور ادامه دادن! تازه اولین پک را به سیگار زده بود که صدای جیغی از جا پراندش… با کنجکاوی به سوی منبع صدا راه افتاد…
مردی بلند قامت و هیکلی دخترک ظریفی را به سمت
خروجی می کشید و دخترک از ترس همراه با گریه التماس مرد را می کرد… خواست بی توجه از راهی که آمده برگردد اما حسی مانع این کارش می شد!طی یک تصمیم ناگهانی به سمت آن ها قدم تند کرد و با صدای نسبتا بلندی گفت: اینجا چه خبره؟ !دخترک که انگار نور امیدی در دلش روشن شده بود با شدت بیشتری تقلا کرد.مردک بد اخم به سوی او برگشت…
ابتدا نگاهش به دستان او افتاد که سیگار بین دو انگشتش دود می شد سپس به چشمانش نگاه کرد و
گفت:به تو ربطی نداره عامو! بکش کنار…و دوباره دخترک لرزان را به سوی خروجی کشید… د نه د! اینجا همه چیز به من مربوطه! مگسایی که از ده کیلومتری اینجا میگذرن هم بایدَجواز عبور داشته باشن، تو که جای خود داری! سپس پوزخندی زد و گفت: نکنه فکر کردی می تونی ازمهمون من دختر بلند کنی؟
مخم….مرد به سوی او برگشت و گفت: دیگه داری رو
یورتمه می ری یابو! نکنه دوس داری تیزی کنم تو
فلان جات… ها؟!نیم نگاهی به دخترک انداخت که لرزان دست از تقلا برداشته بود گویا امیدش نا امید شده که دیگر تقلا نمی کرد!
