دانلود رمان روا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: لواشک
تعداد صفحات: 199
خلاصه رمان: باده ی پناه لو برای نجات خواهرش از دست مهراب که یک قاچاقچی است با امیر علی کیانی واد راب*طه ای می شود. آمین نام مجهولی در زندگی امیر علی کیانی با شباهتی بیش از حد به باده وجود دارد. طی آتش سوزی آشپزخانه ی عمارت کیانی، باده و مادرش به آنجا نقل مکان کردن. رضا پسر خاله ی امیرعلی ست که خواستار باده نیز می باشد و حال باقی ماجرا بعد از سفر کاری امیر علی و باده به شیراز…
قسمتی از متن رمان روا
کلافه نگاهی به اطرافم انداختم و با اخم پا به زمین کوبیدم. در حالی که شماره ی مامان رو می گرفتم، زیر لب غر زدم: خوبه من صدبار تایم رسیدنمو خبر دادم اما بازم علافم. سوز میومد و نم نم هم برف میبارید.از سرما به غلط کردن افتاده بودم که چرا پیشنهاد رسوندم رو توسط هم اتاقیم توی شیراز رد کردم. َاه، حالا اگه جواب دا… داشتم با خودم غر می زدم که دستی روی شونه م نشست و باعث شد….
ترسیده به عقب برگردم. آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:
آقا رضا ترسوندیم. لبخند محجوبی زد و جواب داد: قصد ترسوندنت رو نداشتم، پوزش میخوام.با این که هنوز هم مودب بود اما این بار به جای جمع بستن از فعل مفرد
استفاده کرد. نتونستم ماشینو بیارم آخه این جا ورود ممنوعه. کلافه نگاهی به دو چمدونم کردم و با خودم نالیدم: یا خدا اینا رو چجوری ببرم؟ دسته ی چمدونم رو گرفتم تا حرکت کنم اما دست های آقا رضا کاملا روی دستم نشست و گفت: بذارید من میارم.
