دانلود رمان رودخانه بی بازگشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاو
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فریده رهنما
تعداد صفحات: 453
خلاصه رمان: رکسانا با پسر عمویش داریوش از بچهگی نامزد بوده ولی در پی اتفاقاتی این نامزدی بهم میخورد و ۲ سال بعد رکسانا با سامان پسر ثروتمند و زیبای همسایه ازدواج میکند. از این ازدواج پنج سال میگذرد و روزی رکسانا نامه ای دال بر خیانت سامان در جیب او پیدا میکند و برای رسوا کردن سامان به همراه داریوش به زنجان میرود . این سرآغاز اتفاقاتی میشود که ….
قسمتی از متن رمان رودخانه بی بازگشت
بلور فروشی اقاجان رونق چندانی نداشت با وجود این می کوشید تا اعتبار گذشته را حفظ کند تا در ظاهر چیزی از هم صنف های خود کم نیاورد که هر کدام صاحب اتومبیل و بروبیایی شده بودند اما او هنور همان درشکه فرسوده قدیمی را داشت و به زحمت توانسته بود از اضافه در آمد اندکش حقوق رجبعلی درشکه چی را بپردازد و لااقل این یکی را از دست ندهد. یکی دوبار از زبان عزیر در موقع در دل با زن عمو عذرا شنیدم که با حسرت و سوز دل می گفت: بس که اخلاق نصرت تند است….
مشتری دنبال زبان چرب و خوش خدمتی ست چیزی که فراوان است بلور فروشی است. مرض ندارد که برود سراغ یک کاسب کار بدعنق و زبان تلخ مثل نصرت ولی کو گوش شنوا هر چه می گویم به خرجش نمیرود. عذرا آهی کشید و گفت: سیف الله هم دست کمی از برادرش ندارد به جای این که به فکر فروش جنسش باشد انگار از مردم طلبکار است. بعد از مراسم شیرینی خوران و بله برون هر دو خانواده به تکاپو افتادند تا مقدمات جشن نامزدی را قبل از اعزام داریوش به خدمت فراهم کنند. دل توی دلم نبود. انگار پر در اورده بودم و از شوق روی پایم بند نمی شدم.
مراسم نامزدی ساده و مختصر بود و فقط اقوام نزدیک در آن حضور داشتند. دور یقه و حاشیه پایین دامن پیراهن ساتن صورتی دوخت زن عمو عذرا با گلهای مصنوعی پوست پیازی تزیین شده بود و تاجی از آن زینت گیسوانم بود. قلبم پر هیاهو با سروصدا در کنار قلب داریوش می تپید و نوید رسیدن و یکی شدن را می داد. همین که حلقه نامزدی را به انگشتم کرد قلبم را همراه با انگشتم به اسارت گرفتو در بند خود گرفتار ساخت. خودم را از او جدا نمی دانستم عازم خدمت سربازی شد انگار نیمی از وجودم پاره ای از تنم را با خود برد.