دانلود رمان روزهای اجباری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مونا و ساتی
تعداد صفحات: 101
خلاصه رمان: داستان راجع ب پسری به اسم رهی که توی زندگیش خیلی سختی میکشه با دختری به اسم حنا دوست میشه اما میره سربازی وقتی بر میگرده که…
قسمتی از متن رمان روزهای اجباری
یک سال گذشت که بهم از عشق گفت ، از عشق پرسید ، از عاشقی بایک نگاه پرسید ، که واقعا وجود داره یانه اینجا بود که فهمیدم یه خبرهایی هست … خوشحال شدم و باشوخی و خنده ازش آمار طرف رو گرفتم.بهم قول داد یه روز پنهونی بهم نشونش بده چون دوست نداشت که من رو باهاش آشنا کنه ! چند ماه گذشت دوستم حالش هرروز بدتر و بدتر میشد مدام میگفت دعاکن بهترین تصمیم رو بگیرم گفت :
بلاخره بهم مشکلش رو ” ابجی مژده تو دوراهی سختی گیر کردم هم باتما وجود دوستش دارم هم میدونم با اون بودن برام جز زجر و عذاب چیزی نداره چه سودی داره که اون سرباز باشه و من هم خودم رو هم اون رو توی این انتظار بکشم و بعد از دوسال که سربازیش تموم بشه باز با مخالفت خانوادم روبه رو بشم مژده ماهیچ کدوم توی این سختی ها تاب نمیاریم نمی فهمم حنا ، یعنی می خوای رابطتون رو تموم کنی ؟
اون موافقه ؟! معلومه که نه می خوام وقتی رفت سربازی بی سرو صدا بزارم برم . من: بابا التماست مي کنم… بابا: ساکت شو، ديگه نمي خوام صداتو بشنوم. من: بابااااا… دستش رو بلند کرد که بزنه چشمامو بستم ولي هيچ اتفاقي نيفتاد، آروم چشمامو باز کردم که ديدم سورن دست بابا رو گرفته…: بابا ولش کن چطوري مي توني اين کارو بکني؟ اون حق داره براي خودش، براي آيندش تصميم بگيره.