دانلود رمان روزهای برفی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: baroon12
تعداد صفحات: ۸۱
خلاصه رمان: در مورد دختری به اسم نرگس هستش که پسر صاحب خونشون پارسا عاشقشه و روش تعصب داره ونرگس خیلی ازش حساب میبره و…
قسمتی از متن رمان روزهای برفی
کیفم رو پرت کردم گوشه اتاقم و با بغض مشغول عوض کردن لباس هام شدم. در اثر سرعت بیش از حدم دکمه وسطی مانتوم پاره شد و بعد از افتادن زیر میز جا گرفت. حرص و عصبانیتم اوج گرفت و در آخر مثل همیشه با ضعف بغضم برنده شد و ترکید. همون جا وسط اتاقم نشستم و زار زار گریه کردم. مامانم هم چنان داشت دستگیره در رو فشار می داد و صدام می زد: دریا جان قربونت برم مگه چی شده مادر؟
از لجم تمام مسیر رو پیاده طی کرده بودم … پاهام هنوز ذق ذق میکرد … بلند شدم و خودم رو تو اینه برانداز کردم … با اون موهای آشفته و اشک های خشک شده رو پهنای صورتم ، شبیه جنگلیا شده بودم … اهی کشیدم و شونه رو برداشتم و موهام رو صاف کردم … رفتم دستشویی اتاقم و آبی به صورتم زدم … خنکای اب کمی از التهاب درونمو کم کرد … اما تا نمیومد اروم نمیشدم … اعجازش به حدی بود که هم درد بود وهم درمون.
به حد مرگ بهش وابسته بودم … از بچگی همین بودم … ازوقتی تونستم مفهوم خانواده رو تشخیص بدم مرتضی یه دایره پررنگ بوده برام … داداش مهربونی که دیوونه وار دوسش داشتم … تنها کسی که همیشه میزبان درد و دل های من بوده … تنها گوش شنوای من … الان هم به خوبی میدونستم که نمیتونم زیاد موضعم رو حفظ کنم و درنهایت تسلیم میشدم.