دانلود رمان زر ناب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: برفا
تعداد صفحات: 1139
خلاصه رمان: یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس معروف به پنجه طلایی!!! مرد سی و دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش زنش ازش طلاق گرفته و خانوادهاش روی دیدنشو ندارن . یه شب زن بیوهای رو از چنگال یه روانی که قصد دست درازی بهش داشت نجات میده و برای محافظت از زن و پسراش اونو به عقد خودش در میاره و با دیدن دلبری های دختره عاشقش میشه و…..
قسمتی از متن رمان زر ناب
خانوم من تا ظهر می خوابم لطفاً صدا نکنید. لب گزیدم چند باری در کوچه و ختم بیبی دیده بودمش چند وجب بلندتر از مردهای محله بود. ببخشید… ولش کن بخاطر تو نیست حاجی شب بد حال بود واسه خاطر اون بیدار مونده بودیم… بیا بیا دراز بکش پیش طفلات خیالتم راحت وقتی میگه ظهر یعنی تا سه بعد از ظهر میخوابه نگاهم به صورتک های معصوم شان افتاد، کثافت بی وجود بچه را در حیاط نگه داشته بود.
تا بخاطر سرما و تن ضعیفشان راضی شوم تا بکارش برسد.
نصف جوانیم را سوزانده بود میان روزهای خوشم همیشه زهرش را می ریخت. سپهر را سمت خودم برگرداندم و سینه ام را داخل دهانش گذاشتم شور که نداشتم عوض پستانک بود ولی اگر دمایش بالا می رفت زودتر میفهمیدم. خواب های آشفته و نرمی که در وجودم بود خواب آرام را از چشمم گرفته بود تا خود صبح چرت میزدم و باز از خواب بیدار میشدم.
ماما ..ب… بهش… دست… دست نزن قبل از باز کردن چشمم بغضم گرفت، باز هم لکنتش گرفته بود. سلام مردای ماما.
سهیل با آرامش کامل فقط نگاهم میکرد اما سپهر به اقتضای سنش شیطنت داشت. پاهایش را روی زمین ضرب گرفته بود و از روی شکمم بالا میرفت…