دانلود رمان زیبای شرقی من نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجباری
نویسنده: فائزه
تعداد صفحات: ۸۳۲
خلاصه رمان: دختری که دزدیده میشه و برده میشه به سعودی اونجا فروخته میشه به یک اقا پسر پولدار غربی . دختری که مرگ خانوادهاش رو به چشم دیده و حالا مجبوره توی کشور غریب زندگی کنه
قسمتی از متن رمان زیبای شرقی من
با مامانم نشسته بودم و شام میخوردم به یک لقمه نون خشک و پنیرکه نمیشه گفت شام، ولی این روزا همینم به زورگیرمیاد. اسمم زولماست،18 سالمه بابام استاد دانشگاهه، زبان های خارجی تدریس میکنه. مامانم
خونه داره. من یک دورگه ایرانی لبنانی ام. بابام ایرانی و مامانم لبنانی. این جوری که بابام میگفت، اهل مشهد بوده و مامانم زائر حرمامام رضا. بابام مامانمو تو
حرم میبینه وعاشق مامانم میشه و از باباش خاستگاریش میکنه ولی در کمال ناباوری با جواب نه رو به رو میشه.
بعد کلی اصرار قرارمیشه اگه بابام مامانمومیخواد با اونا بیاد لبنان دخترشون ازاونا دورنکنه بابام قبول میکنه و این میشه که من الان درخدمتتونم. مامان:میزنن کجاییی دختر؟ رفتی دوباره توی فکر؟ شامتوبخور الان باز آژیر خط و هـــــی !!! خسته شدم ازاین جنگ خیلی وقته که لب مرز های ما جنگه ما هم که مرز نشینیم. بابام وبقیه مردای شهررفتن واسه دفاع، ما هم خدمات پشت جبهه ایم. بابام واسه منومامان یه پناهگاه توزیرزمین درست کرده تا شب هاوزمانی که حمله هوایی میشه بریم اون جا.
همین جوری که تورخت خواب بودم فکرمیکردم به خودم، به مامانم و به بابام. قراره فردا من و مامانمو سمیه وبقیه زنا پتو وغذاو لباس ببریم برای مردا. دیشب تا دیروقت خونه سمیه بودمکلی با هم خشاب تفنگ پرکردیم. سمیه دوست بچگیهامه، دختر خوشگلیه موهای قهوه ای با چشمای سبز پوستشم انقدر سفیده که من بهش میگم سفید برفی. خیلی دوسش دارم جای خواهرنداشتمه به مامانشم میگم خاله . هرموقع خاله منو میبینه بهم میگه چطوری عروس گلم یه جوری من ازبچهگی به نام فؤادم.