دانلود رمان زیر ایوان ماه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، هیجانی
نویسنده رمان: ف_صفایی فرد
تعداد صفحات: ۱۶۷۱
خلاصه رمان: زخمهای تن شان را زیر لباسها پنهان می کردند، اما هیچکس نگفت زخمهای روح پنهان نمیشوند. با هر نگاه، با هر کلام، حتی از لای لبخندها بیرون میزدند. بهی، فلور، کاوه و فرهاد، چهار شخصیت اصلی قصه که زخمهایشان آنها را به هم پیوند زده و… میزند. بهی که چند سال پیش خواهرش را از دست داده تمام تلاشش را برای زندگی خواهرزاده ی چهارساله و شوهرخواهرش میکند، کاوه هم که علاقهاش به بهی را در دل مخفی کرده، تمام تلاشش را برای نزدیک ماندن به او میکند اما فلور، خالهی کاوه قرار نیست بگذارد این مسیر برای کاوه آسان بگذرد… خیلی ساده ست، مگه نه؟ آخه این فقط ظاهر ماجراست… زخمها آروم آروم رازها رو رسوا میکنن. به قول بهی: غریبههایی که یکدفعه سر کلهشان وسط زندگی آدم پیدا میشد، آدمهای عادی نبودند.
قسمتی از متن رمان زیر ایوان ماه
نه همون که .گفتم یه کم به زندگی خودت برس… بهروا
بھی! اخم و غيظم غیر ارادی بود و ناشی از بدقلقی های اخیرش او هم کوتاه نیامد باز عینکش را روی تیغه ی بینی بالا زد و گفت: بهرو حذف میشه؟ دندان هایم را روی هم ساییدم و بی جواب سرم را سمت پنجره چرخاندم جلوی بیرون زدن هوا را از دماغم گرفتم چشم هایم را بستم و سعی کردم به خودم مسلط شوم در خانه در اتاقم در تنهایی میتوانستم به حساب این حس برسم.
تا رسیدن به مهد دیگر حرف نزدیم روبه روی در رنگ و وارنگ مهد قبل از او پیاده شدم و داخل رفتم. سارا منشی جدید بود و کم کم چهره ام برایش آشنا میشد. برای صدازدن تینا که ،رفت نگاهم را سمت مانیتورها چرخاندم تا کلاسش را پیدا کنم بچه ها وسط کلاس دور سمانه ایستاده و مشغول بالا و پایین پریدن بودند هنوز تينا را پیدا نکرده بودم .بھی؟
که سرم را به طرفش چرخاندم مربی جدیدش برایم دست تکان داد و تینا به طرفم .
دوید بغلش کردم و ضربه ی آرامی به پشتش زدم شیطونک جلو جلو باروبندلیت رو جمع کرده بودی؟ قبل از او سارا گفت: جناب کیانی تماس گرفته بودن که تیناجون آماده باشه. تينا كيفش را روی دستم انداخت و شروع کرد به کشیدنم سمت در سرسری با سارا خداحافظی کردم و دنبال تینا کشیده شدم.