دانلود رمان زیر قدمت دل ریختم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: الهه
تعداد صفحات: 217
خلاصه رمان: از اون جایی که از هر چیزی که منع بشی برات شیرین تره، دختر داستان ما هم عاشق ممنوع ترین پسر فامیل نسبت به خودش می شه….. با ما همراه باشید تا ببینیم عاقبت این دلدادگی به کجا ختم می شه.
قسمتی از متن رمان زیر قدمت دل ریختم
با نزدیک شدن شون به ما ، عمه و آقا سعید همسر عمه ، به احترام شخص مجهول از جاشون بلند شدند . من و عاطی هم به تبعیت از اون ها ، بلند شدیم و منتظر موندیم تاپسرا آقا رو معرفی کنند.ا امیر ارسلان در حالی که شخص مجهول وآقا سعید در حال دست دادن بودند گفت : دایی جون ، آقا سعید و عمه که معرف حضور هستند ؟ شخص مجهول که معلوم شد همون شازده پسر معروف شاهرخ خانه ، با لبخند جواب داد : بله می شناسم شون ، واز دیدارشون خیلی هم خوشحالم !
بعد از احوال پرسی گرمی که با عمه اینا داشت رو کرد به من وعاطی که عین چوب خشک سرپا ایستاده بودیم و گفت : ارسلان .. خانوما رو معرفی نمی کنی ؟ ارسلان اول با اشاره به عاطی ، شروع به معرفی عاطی کرد و گفت : دایی جون .. اما با چشم غره ی شاهرخ خان تک خنده ای کرد و ادامه داد : اصلاح می کنم شاهرخ جون .. ! ایشون عاطفه خانم ، دختر عمه نگار هستند . عاطفه با لبخند سلام داد و از بازگشت شازده پسرمون ابراز خوشحالی کرد . و در ادامه ارسلان رو کرد به من و گفت : ایشونم دختر عموی عزیز ما ، رها خانم هستند .
سلام آرومی دادم و گفتم : از دیدنتون خیلی خوشوقتم شاهرخ خان در حالی که با حالت خاصی به من نگاه می کرد جواب داد : منم همین طور رها خانم . در ضمن باید بگم فکر نمی کردم انقدر بزرگ و در عین حال خانم تر شده باشید . ! تو دلم جواب دادم ، منم فکر نمی کردم شما انقدر خوش قیافه شده باشید ! اما در ظاهر لبخند متینی زدم و جواب دادم : شما لطف دارید شازده پسرمون چند دقیقه ای رو کنارمون ایستاد و بیش تر با عمو صحبت کرد . و بعد هم با به عذرخواهی به سمت مهمون های دیگه شون رفت .