دانلود رمان ساعت هفت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی
نویسنده رمان: مهتاب عشق اولی
تعداد صفحات: 331
خلاصه رمان: داستان در مورد دختری به نام لیلی است که به دلایلی، با پدر معشوقش ازدواج میکند. حالا دیگر او برای کسی که دوستش دارد، فقط یک نامادری پست است؛ نه بیشتر! اما، آیا این دو نفر میتوانند از این پس برای همدیگر فقط نامادری و پسر ناتنی باشند؟ میتوانند یکدیگر را تا آخر عمر با این نسبت خانوادگی قبول کنند؟ شاید بله؛ شاید هم نه…
قسمتی از متن رمان ساعت هفت
اوه ! همینجوریشم خجالتی بودم که با گفتن این حرف ذوبم کرد . چشم ازش گرفتم و با ریشه های شالم مشغول شدم . سکوت سنگینی حاکم بود که گفت : یه مدت با هم در ارتباط باشیم که بهتر آشنا بشیم. شالم رو ول کردم و به سختی نگاهم رو دادم بهش. لحنم مسلط و عادی بود : آقای خوش سیما اگه واقعا با جدیت اومدین جلو من قبول می کنم ولی … پرید وسط حرفم : مطمئن باشید جدی تر از همیشه ام . از رفاقتای بی سر و ته خوشم نمیاد .
تا الانم با هیچ دختری ارتباط نداشتم . سرم رو نامحسوس برای ی تأیید .خانوادتون خبر دارن ؟ راضیان ؟ خاله ام که در جریانه ؛ فقط بابا مونده که اونم اطمینان دارم مخالفتی نداره . بله ؛ ولی من نمی تونم با خانواده ام در میون ب ابروهاش رو کشید تو هم و دقیق شد تو صورتم : به چه دلیل ؟ شونه ای بالا انداختم و به منظره های دورتر نگاه کردم : نمی دونم ، واقعا نمی دونم . من تو این ۲۳ سال زندگی ، هیچ چیزی رو ازشون قایم نکردم ؛ اما این سری نمی دونم چرا احساس می کنم نباید با خبر شن .
اخماش باز شد : حرفش تکون دادم : عجب ! خب اینجوری که بد میشه، به مشکل برمی خوریم . تا کی پتھونی در ارتباط باشیم ؟ اگه فهمیدن چی ؟ نگاه خیره ام رو از درختا گرفتم و پلک زدم . برگشتم سمتش : فعلا مغزم کار نمی کنه . لبخندی زد : مشکلی نیست بالاخره یه فکری می کنیم . یه کم دیگه از این در و اون در صحبت کردیم و رفتیم رستوران ، از شدت استرس و هیجان و خجالت اشتهام کم شده بود . ولی به هر زحمتی که بود جوجه کیابم رو تا آخر خوردم .