دانلود رمان سایه بان آرامش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، خانوادگی، معمایی
نویسنده رمان: بهاره.م
تعداد صفحات: 1019
خلاصه رمان: زمانی بود که خیال میکردم به قدر کافی قوی و شجاع هستم که به جنگ با سرنوشتم برم و تقدیرم رو خودم رقم بزنم. بعنوان یه دختر نوجوون انتخابهایی کردم که تا سالها روی زندگیم تاثیر گذاشت. خانوادهم رو رها کردم، شروع کردم به مستقلشدن و روی خودم تمرکز کردن. اولین قدم بزرگ زندگیم راهاندازی یه کسب و کار نسبتا بزرگ با مردی بود که شناخته شده محسوب میشد؛ پولدار، جذاب، سرد، باهوش و بلندپرواز… از اون مردهای بد تو قصهها که همه دخترهای خوب عاشقش میشدند… با این تفاوت که من دختر ….
قسمتی از متن رمان سایه بان آرامش
دست راستش را توی جیب میکند و پشت به من می ایستد. اومدم چک کنم در قفل بود، پیام دادم یکباری اما جوابم رو ندادی و حدس زدم خوابت برده باشه. هوووم… خوابم نبرد، حالم بهم خورد، نتونستم تحمل کنم بیهوش شدم. مثل آدمی گیج انگشت اشارهام را در کمرش میکوبم. خیلی پست و حال بهم زنی… یه آدم لعنتی ترحم آمیز کثیف! دوباره به من رو میکند و انگشت اشاره ام را در مشتش میگیرد.
آفرین لیلیان، خوب منو شناختی! اما یادمه که قبلاً اینطور فکر نمیکردی. قبلاً منو خیلی میخواستی و همیشه ازم تعریف می کردی. به نظرم هنوز هم از اون احساس گذشته چیزی درونت هست، نیست؟ داخل لپم را میگزم. تو رو نمیشه نگه داشت والا، چون نگه داشتنت یعنی حماقت محض. حالا هم دست کثیفتو بردار. فکر اینکه این دست ها دیشب چه کارها کرده اند حالم را بهم میزند. شاید اونقدرها که فکر میکردم آدم ساده ای نباشی.
دستم را ول میکند. یادت نره با آقا پرویز به اتاقم بیای…. برای پنجمین بار تلاش میکنم شماره اش را بگیرم اما مثل سری های قبل به جز بوق هایی که شبیه ضربه های ترسناک ناقوس است چیزی نصیبم نمی شود. در فاصله ی هر بوق انگار روحم از بدن بیرون کشیده میشودو دوباره که ناامید میشوم مثل برخورد به چیزی سخت به بدنم بازمیگردد؛ دردش را احساس میکنم.