دانلود رمان سایه ی نگاهت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فرزانه رضایی
تعداد صفحات: 144
خلاصه رمان: داستان زندگی دختری فقیر به نام فیروزه که با خانواده خود در ساختمانی در باغ یک خانواده ثروتمند و انسان زندگی میکردند. ارسلان پسر خانواده ثروتمند بعد از گرفتن تخصص مغز و اعصاب از فرانسه به ایران برمیگرده و عاشق و شیفته فیروزه میشه. جالب اینجاست که خانواده پسر با وصلت آنها هیچ مخالفتی نداشتند پدر فیروزه بوده که اجازه این وصلت را نمیده و دخترش را در شان ارسلان نمیدونه!!!
قسمتی از متن رمان سایه ی نگاهت
سکوت کرده بودم و به حرف های فوزیه گوش میدادم او ادامه داد : وقتی شاهپور فهمید که من نقص عضو شده ام دیگه به دیدنم نیامد نمی توانستم باور کنم که او مرا فراموش کرده است نمی توانستم به خودم بقبولانم که او مرا نمی خواهد وقتی برایش پیغام فرستادم که چرا به دیدنم نمی آید او برایم نامه فرستاد و نوشته بود : ” فوزیه جان ، میدانم وقتی این نامه را بخوانی از من متنفر میشوی ولی من چاره ای ندارم دوستت دارم و میدانم دوستم داری ای کاش این حادثه هرگز برایت رخ نمیداد و من بجای تو یک پایم را از دست میدادم .
پدر مادم داشتند کم کم راضی به ازدواج ما می شدند ولی حالا با شنیدن این موضوع دیگه هرگز راضی به این وصلت نیستند . خود من هم نمیدانم میتوانم تو را خوشبخت کنم یا اینکه … به خدا نمیتوانم در صورت زیبایت نگاه کنم و حرف دلم را بزنم. آره حرف دلم این است که من هرگز نمیتوانم با وضعیت حالای تو خودم را سازگار بدهم من هرگز خودم را به خاطر این بی رحمی نمی بخشم ولی دلم راضی به این کار نیست هنوز دوستت دارم و همیشه به یاد چشم های زیبایت هستم.
من قراره تا چند ماه دیگه به خارج سفر کنم ولی مدام دلم پیش توست از اینکه قلب کوچک را شکستم خودم را هیچ وقت نمی بخشم.امیدوارم بتوانی فراموشم کنی خدانگهدار شاهپور بی وفای تو وقتی نامه را خواندم شوکه شده بودم از اینکه عاشقش شده بودم به خودم لعنت می فرستادم . تا یک ماه خواب و خوراک نداشتم ، نمی توانستم شاهپور را به خاطر این بی وفاییش ببخشم ، آرزوی مرگ می کردم ولی بعد از زبان خانم بزرگ مهر شنیدم که شاهپور به خارج سفر کرده است و قراره در آمریکا مقیم شود.