دانلود رمان ستیز با سرنوشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی
نویسنده رمان: ستایش علیدادی
تعداد صفحات: 319
خلاصه رمان: داستان دربارهی زندگی دختری است که خانوادهاش رو تو یه تصادف از دست داده و عموش هم تمام دارایش رو بالا کشیده اون هم برای پول مجبور میشه تا کارهایی خلاف میلش انجام بده… تو این حین با پسری اشنا میشه که
قسمتی از متن رمان ستیز با سرنوشت
یه پوزخند بهم زد و سرعتش رو بیشتر کرد این دفعه به محکم به صندلی ماشین چسبیدم و مشتم و با فشار رو قفسه میزدم تو یه لحظه حجوم محتویات معدم و احساس کردم و بازوش رو محکم فشار دادم با عصبانیت برگشت به طرفم میخواست بهم چیزی بگه که وقتی حالم و دید سریع زد کنار و قفل مرکزی و باز کرد منم سریع پریدم پایین و تا جایی که جون داشتم عوق زدم و گریه کردم اومد بازوم رو گرفت و با یه اخم انچنانی که زیادی جذابش میکرد
گفت : ببین جوجه من عصاب مصاب درست و حسابی ندارم نازکشم نیستم حوصله هم ندارم بگردم دنبال تیکه جدید پ این آدم میای و ناز و ماز هم تو کار نیست . بد همون طور که هولم میداد سمت ماشین گفت : یالا راه بیوفت… هیچی نگفتم و نشستم تو ماشین که مثلا بگم حالم خوبه و از چیزی نمیترسم اما خدا میدونه که مثل خر داشتم از ترس سکته میکردم .
تو فکر بودم و به هرچی که باعث این کاری که من میخواستم بکنم بد و بی راه میگفتم که دیدم ماشین ترمز کرد و صدای پسره هم بلند شد که گفت : بیا پایین رسیدیم و خودش زودتر پیاده شد منم آروم پیاده شدن انقدر استرس و ترس داشتم که اصلا توجه ی به خونه نکردم فقط فهمیدم خیلی بزرگ اونقدر بزرگ که ترسیدم و خودم رسوندم به پسره تا پامون رو گذاشتیم تو خونه یه دختر با یه یونیفرم سفید و سورمه ای اروم سلام کرد و سریع رفت سمت یه در پسره وایساده بود درست جای قبلی دختره و به در ویلا خیره شده بود