دانلود رمان سپیدارهای آشنا جلد دوم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فرناز نخعی
تعداد صفحات: 941
خلاصه رمان: زرین و محمد خیلی دوست دارن صاحب فرزند بشن ولی تلاششون بی ثمر میمونه.. به همین دلیل تصمیم میگیرن با توجه به کتاب اسرار زمان باز هم در زمان سفر کنن تا بتونن مادر و پدر بشن.. طبق گفته کتاب باید یکی از اقوام محمد به اسم مروارید و همدانشگاهیش علی با اونا باشن.. همه آماده سفر میشن که…….
قسمتی از متن رمان سپیدارهای آشنا جلد دوم
سرم را بلند میکنم و به آن یک جفت ستاره ی درخشان خیره میشوم که تمام مهربانیهای دنیا را در خودش جمع کرده است. با نوک انگشت اشکهایم را پاک میکنم و گونه ام را پاک میکنم هر دو حس هم را خیلی خوب درک میکنیم همان ماههای اول ازدواجمان در مورد سفر دوباره در زمان صحبت کرده بودیم و یک بار هم با گرگی های جدید به گورستان رفته بودیم اما هیچ اتفاقی نیفتاده بود. ظاهراً این ترفند هم تأثیری نداشت.
بعد این احتمال به ذهنمان رسیده بود که شاید اگر در زمان سفر کنیم از هم جدا شویم، یکیمان منتقل شود و دیگری در همین زمان بماند. این به قدری ترسناک بود که منصرف شده بودیم و تصميم گرفته بودیم از این فکر بیرون بیاییم. دیگر طاقت دوری و جدایی را نداشتیم.. صدای باز شدن در اتاق مهمان را میشنوم و از محمد جدا میشوم… انگار مروارید بیدار شده برم بهش صبحونه بدم هر دو بلند میشویم و بیرون میرویم وقتی پایین میرویم على توى آشپزخانه است.
و دارد برای خودش چای می ریزد…با دیدنمان با شرمندگی میگوید…ببخشید من واسه خودم راه افتادم فکر کردم همه تون خوابید. محمد صمیمانه میگوید: کار خوبی کردی من و زرین خیلی وقته صبحونه خوردیم و بیدار بودیم….