دانلود رمان سیاوش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: بهنام.ر
تعداد صفحات: 418
نویسنده رمان: داستان درباره ی پسری به اسم سیاوشه که عاشق دختر خاله اش پریوشه ولی پریوش از عشق به سیاوش میترسه.تا اینکه بالاخره پریوش عاشق سیاوش میشه اما سیاوش به بیماری سرطان مبتلا میشه و میخواد که همه قول و قرارا رو بهم بزنه اما
قسمتی از متن رمان سیاوش
گذشته آیینه ای است که میبینم تمام خاطراتم را، خاطرات خوب وزیبایی که مثل قاب عکس خالی مادر شعله ور گشتند…عکس ها سوختند،من به زیر این همه آوار جان کندم…آواری از عکس های یادگاری و روز های خیالی…مادر رفت،من ماندم و عکس هایی که بوی خاکستر تاروپودش بود…روز ها سوختند ولیکن من ققنوس وار از دل آتش بُرون رفتم… شالگردن معطری داشت،بوی مهربانی می داد بوی عشق های قدیمی…یادم است می گفت مادرت برایم بافته بود آری…بوی پاییز و بوی دلتنگی…روز های دور از معشوق…بوی دلتنگی بوی خاموشی…بوی روز های قشنگ می داد…
اکنون بوی اشک های نیمه شب دارد؛ از دست هایم خون میچکد هر روز،ابروان درهم…سینه از کینه پر و لبریز …نفرتی از خاطرات خوب،اشک های بارانی…ابر های پاییزی…بغض های بی تردید،همه از این آینه ی ترسان…میترسند؛ جاده ای طولانی است،که مبدا اش گذشته و مقصداش جهنمی عظیم می باشد…من سیاوشی هستم که از آتش به آتش میرود آری…من سیاوشی هستم که از دل آتش زنده بیرون آمده اما…آتشی سوزنده تر از نفرت و کینه…در وجودش شعله ور گشته…که نامش انتقام من می باشد…
گویی در برابر صخره ای عظیم ایستاده ام وسایه های خیالی بارها تکرار میکنند…انتقام…انتقام…انتقام… وهربار صدای انعکاس دردآلودشان به گوش من ضربه میزند… بارها برای خود زمزمه میکنم…آماده ای؟؟ آماده ای تا شب هایشان را درهم بکشنی و بامداد های خیالیشان را بدری؟ برای انتقام آمده ام… برای شروع بازی که برنده اش معلوم نیست…نگاهی به دست هایم میکنم…خوب است اما…من برای برد آمده ام…من از خوب متنفرم…من عالی میخواهم…برای برد کینه ام کافی ست… برای برد سیاوش بودنم کافی ست….