دانلود رمان سیندرلا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: مهتاب_ر
تعداد صفحات: 249
خلاصه رمان: بابا وقتی سکوتم و دید روی موهام و بوسید و من و محکم تر به خودش فشار داد. میدونستم چقدر حالش بده،میدونستم هنوز عاشق مامانه اما تنهایی و مشکلات دیگه به این کار وادارش کرده. نفسی گرفت : سرم و از روی سی*نه ش بردارم و سوالی بهش نگاه کردم…میدونی چرا عاشقش شدم؟ وقتی بهش گفتم منم یه دختر دارم خیلی خوشحال شد،همون روز بهم قول داد مثل مادرت باشه…
قسمتی از متن رمان سیندرلا
موهام رو از توی صورتم کنار زد و ادامه داد:بهم قول داد چه من باشم چه نباشم مواظبت باشه،حتی بیشتر از دخترای خودش قول داد هر روز تو رو توی وان پر از شیر حموم میکنه، بهترین غذا و لباس و برات تهیه میکنه و همه جوره مواظب یکی یدونه م باشه. لبخندی زدم و گفتم: اینقدر ازش تعریف کردید دلم میخواد هر چه زودتر ببینمش صدای درشکه و شیهه اسبا که اومد دل شوره هام و پشت لبخند بزرگی پنهون کردم…
از توی بغل بابا بلند شدم: بابا پاشو بریم استقبال شون. دلم میخواد ببینم شون…وای بالاخره اومدن درشکه ای نامادریم و خواهر های ناتنیم سوارش بودن توی حیاط که وایساد با عجله دست بابا رو گرفتم و با هم از خونه بیرون رفتیم. کنار درشکه وایسادیم و وقتی در باز شد بابا یه قدم جلو گذاشت و دستش و به طرف زن زیبایی که بالای پله ها وایساده بود دراز کرد.