دانلود رمان شاه و دل نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: سارا هاشمی
تعداد صفحات: 490
خلاصه رمان: شاهین آزادی یه مرد مجرد و خوشگذرونه. مردی که به نظرش همه ی زن ها، دوستش دارن و باید کنارش باشن! حتی منشی چموش و جدیش! همهچیز طبق خواستههای شاهین پیش میره تا اینکه دختر نوزده سالش، با مادرش دعوا میکنه و به ایران برمیگرده؛ از طرفی یکی داره شاهین رو اذیت میکنه و رقیب خیلی سختی برای شرکت واردات محصولات بهداشتی و آرایشیش شده … اومدن دخترش، پای دلآرا رو هم به سرنوشت شاهین باز می کنه!
حالا شاهین می مونه و سرنوشتی که هر روز بازی جدیدی براش رو میکنه و آخرسر ….
قسمتی از متن رمان شاه و دل
لیوان نیم خورده ی روی میزم را برداشتم و باقی آب داخل لیوان را یک باره سر کشیدم . حالا نوبت در آوردن کت و قدم زدنم بود ! یک بار که مسیر را با عصبانیت طی کردم ، پناه به یک نخ سیگار و نیکوتینش بردم ، تا شاید آرامش پیدا کنم . اسان نبود اما چند دقیقه ی بعد ، بهتر شده بودم ! حالا فکرم هم بیشتر به کار افتاده بود ! پس شایلین بی خبر از مادرش آمده بود . حالا دردسر هایم بیشتر شد ! سهیلا هم هیچ علاقه ای به بردن شایلین نداشت !
من مانده ام و دختری که سهیلا را هم خسته کرده بود ! یاد جمله اش افتادم . شایلین در بچگی ، شاید حتی تا همین سه چهار سال پیش ، آرام و چون عروسکی دوست داشتنی بود . کم حرف می زد و گوشه گیر بود اما مشکل ساز خیرا سیگارم را داخل زیر سیگاری له کردم و روی صندلی افتادم . بی حوصله با صندلی چرخیدم تا دیوار سپید رو به رو ، تنها تصویر من باشد. صدای ضربه به در را شنیدم اما بی جواب گذاشتم تا نازنین وارد اتاقم شود .
پشتی صندلی ام آن قدر بلند بود که دیده نشوم اما دست راستم روی تکیه گاهش بود و همان نشانه ای شد تا نازنین کنارم بایستد . چشم از دیوار نگرفتم . او سرش را کمی خم کرد و لحنش پر از نگرانی شد : چیزی شده آقای آزادی ؟ صدایش آرام بخش بود . چشم هایم روی هم افتاد . دلم می خواست با کسی حرف بزنم و جز حامد کسی نبود که یک باره ، مغزم نازنین را پیشنهاد داد ! دختر عاقلی که دوست داشتم بودنش همیشگی باشد . حالتون خوبه ؟ نفس عمیقی کشیدم تا تردید را پس بزنم : نه زیاد !می خواین به آب قند احتیاج به یکی دارم که باهاش حرف بزنم !