دانلود رمان شب فیروزه ای نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: الف_صاد
تعداد صفحات: 1466
خلاصه رمان: برای اولین بار توی عمر بیست و دو سه ساله ام، تصمیمگیری را به عهدهی خودم گذاشتهاند. تصمیم سختی که آینده و زندگیام به آن بستگی دارد. مشکل ترین انتخاب عمرم. خواستن یا نخواستن، ماندن یا رفتن؟ جستجو و گشتن بین لایههای احساس و گوشه و کنار قلبم برای یافتن حسی که به گرفتن این تصمیم کمک کند. حسی که به عقل غلبه کند و پیشرو باشد. عقل را قانع و مجاب کند برای عقبنشینی.
قسمتی از متن رمان شب فیروزه ای
قرائن پیدا بود که ناصر روی آن که جلوی بابا بگوید را نداشته است. بابا بلند جواب داد. وقتی حرف گوش نمیده همینه دیگه از روز اول گفتم هی اونجا پلاس نشو رشته آبرو داریم…… هی بهونه آورد که نه باباش فلانه و مامانش بهمان …. اونا راحت بودن تو چرا خودتو ول دادی پسر؟ هیس! آروم باش نگفتم بهت که بخوای شلوغ کنی نمیخوام نرگس کنجکاو بشه که چی شد و چطور شد که بچه دار شدن….
عروسی رو باید زود راه بندازیم حداقل بتونیم بگیم بچش هفت ماهه دنیا اومد. فقط مجبورن تا آماده شدن خونه بیان همینجا! صدای بابا یک هو بالا رفت که چی؟ تازه عروس و داماد رو بیارم جفت دختر جوونم بگم چند منه؟ اونم اینا که شرم و حیا سرشون نمیشه……. نگو بچموا زنش بوده و حلالش احساس کردم صدایشان به در نزدیک شد. سریع برگشتم و کنار سفره زانو زدم و بشقاب ها را در سه ضلع سفره گذاشتم.
مامان زودتر از اتاق بیرون آمد. با حرف بابا امید توی دلم جرقه زد که قرار نیست سمانه و ناصر اینجا بمانند بابا به سمت سرویس و رفت و مامان با چهره ای در هم نگاهی به سفره انداخت و به آشپزخانه رفت.