دانلود رمان شراره ی عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی، همخونه ای، اجباری
نویسنده رمان: پریسا بیات
تعداد صفحات: 303
خلاصه رمان: داستان درباره ی دختری به نامِ پریاست که بسیار شیطون و سرزنده است وزندگی خوب وارامی دارد ولی زندگی ارام این دختر با رفتن به دانشگاه به هم میخورد واین دختر برای پرداخت بدهی پدرش مجبور میشود با استاد دانشگاش که پسر یکی از دوستایِ پدرشِ است که از قضا دشمن پریاست به مدت یک سال به صورت صوری ازدواج کند ولی توی این ازدواج اتفاقاتی می افتد که ………….پایان خوش
قسمتی از متن رمان شراره ی عشق
با هليا امروز جواب کنکور مي ياد،زنگ زده بود ميگفت پاشو حاضر شو بريم ببنيم چه گلي کاشتيم، راستي پوريا کجاست ؟ مامان:رفته باشگاه تو هم اينجا واينستا برو دست صورتت را بشور،برو ببين قبول شدي؟خم شدم لپشو دست کردم وگفتم چشم مامان گلم راستي کاري وباري بيرون نداري؟ مامان:اولا درست حرف بزن کاري وباري يعني چي دوما نخير کاري ندارم .
در حالي از کنار مامان رد ميشدم بلند داد زدم :پس ما رفتيم پيش به سوي دستشويي وقتي وارد دستشويي شدم رفتم روبه روي اينه دستشويي وايستادم، شير اب را باز کردم صابونم را برداشتم،صورتم را کف مالي کردم بعدم بابا صورتم را شستم بعد از توي باکس هاي هاي روي اينه مسواکم را برداشتم دندونام راشستم بعد شير اب را بستم وبه خودم توي اينه نگاه کردم دو ابرويِ کمان دو چشم قهوه اي با مژه هاي بلند يه بيني معمولي که به صورتم ميومد وبعد.
در اخرلب هاي قلوه اي. در کل صورت بدي نداشتم. مامانم هميشه مي گفت قيافه اي جذاب وتو دلبرويي
داري .بعد اين که يه خورده خودم را تحويل گرفتم ويه خورده هم به خودم اعتماد به نفس تزريق کردم از دستشويي بيرون امدم و به طرف اتاقم رفتم در کمدم راباز کردم، يه دست مانتوي سرمه اي بيرون کشيدم وانداختم روي تخت با يک ساپورت مشکي با يک شال مشکي ان ها را هم برداشتم روي تخت انداختم بعد از اين کار رفتم روبه روي ميز ارايشم بعد اينه ام را که کشويي بود را کنار کشيدم.