دانلود رمان شرط بندی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: م.عبدی
تعداد صفحات: 1334
خلاصه رمان: داستان درباره دختری به اسم آرام هست که پدرش بازی میکنه و اونو میبازه…برنده به آرام میگه که باید پسر منو عاشق خودت بکنی و حقیقتی رو از زیر زبونش بکشی بیرون…
قسمتی از متن رمان شرط بندی
دستی به پیشونیم کشیدم و جارو رو گذاشتم گوشه آشپزخونه. بابا_آرام یه چایی برام بیار…چشم و یه چایی ریختم تو فنجون و بردم براش . با اخم داشت تلویزیون میدید. رفتم تو اتاق و نشستم کنار دیوار. کلافه از این زندگی … کاغذ و قلمم و برداشتم شروع کردم نقاشی کردم من ۲۱ سالمه. دیپلم دارم با اینکه درسم خیلی خوب بود اما نتونستم ادامه تحصیل بدم .همیشه دوست داشتم طراح بشم اما قسمت نبود..
حالا هم وقتی دیگه کاری ندارم میشینم و بی هدف نقاشی میکشم . بابا_آرام بیا وسایل و بچین امروز بازی مهمی داریم یادم رفت بگم بابام بازی میکنه هیچکس تا حالا تو این بازی حریفش نشده بلند شدم و رفتم بیرون میزو چیدم که همون موقع زنگ خونه به صدا در اومد رفتم و بعد از پو شیدن شالم درو باز کردم همه همونا بودن اما یه مرد میان سال خوشتیپ جدید هم باهاشون بود اما به تیپش نمی خورد مال این طرفا نباشه رفتن روی میز نشستن….
از این کار متنفر بودم…چی میل دارین؟ همه قهوه خواستن رفتم توی آشپزخونه مشغول درست کردن قهوه شدم قهورو براشون بردم و رفتم تو اتاقم بعد از یه ساعت بلند شدن که برن بابا بازم برنده شده بود…همه رفتن و بابا هم رفت ماکارونی بگیره تا شام درست کنم خرج خونه ما از همین بازی های بابا بدست میومد من یه داداش کوچیکتر از خودمم دارم…19سالشه و میره سرکار… مادرمم امروز خونه خالم رفته بود… بابا و داداشم آرتان اومدن خونه