دانلود رمان شهر پائیزی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، پلیسی
نویسنده رمان: مهین عبدی
تعداد صفحات: 892
خلاصه رمان: نمیدونم چرا ! اولین باری نیست دختری و میبینم که صورت زیبایی داره ولی این دختر ته چشماش چیزی داره که جذبت می کنه لعنتی ! اصلا فکرشو نمیکردم اینجوری رو دست بخورم دلش جایی میان آن عطر شیرین و ملایم ، که او را می برند میان علف ها و گل های تازه نو شکفته بهاری ! حس باد خنک و ملایمی که لابلای علف ها می میچد و روحت را به یغما می برد ! از آن عطرها و حس خوشی که دوست داری روی آن علف ها دراز کشیده و خنکای اول صبح و شبنم های ریز و درشتی که روی آن ها جا خوش کرده را به خیس شدن لباسهایت به جان بخری و تا ابد عطرشان را به ریه هایت مهمان کنی ! قلبش جایی میان آن چشم های معصوم دخترک جامانده و جسمش …
قسمتی از متن رمان شهر پائیزی
نهار را در سکوت خورده و هر از گاهی صدای برخورد قاشق شان به بشقاب این سکوت پر حرف را می شکند ؛ سارا که از سکوت برادرش دلگیر می شود سر صحبت را باز کرده تا او را کمی معطوف خود کند ؛ میگم آرش از شرکتتون چه خبر ؟ کارا خوب پیش میره ؟ ؛ آرش لقمه دهانش را با طمانینه می خورد و در حالی که به چهره سارا می نگرد پاسخش را می دهد حالا چیشده یدفعه یاد کارو بار من افتادی ؟ سارا قاشق را بدست دیگرش داده و در حالیکه به جلو متمایل شده…
در دل اعتراف می کند که برادرش بیشتر از یک برادر از حال و احوالات او شناخت دارد ؛ به زیرکی و باهوشی او غبطه میخورد ؛ به راستی مگر چگونه سوال پرسیده که آرش پی به هدف او برده اینبار آرش است که سر صحبت را باز کرده و سارا را از درگیری با افکارش رها می کند ؛ نمیخواد زیاد فکر کنی کاملا معلوم بود هدفت چیه ، خبر خاصی نیست مثل همیشه یه سری بار که بررسی میکنیم و طبق استاندارد های اینجا اجازه ورود میدیم یا بالعکس…
بارهایی که میخوان صادر کنن بررسی میکنیم ؛ سارا آهانی میگوید و سر خود را پائین انداخته و مشغول غذا خوردنش می شود غذایی که مثال غذایه کودکان است آنقدر نحیف و لاغر شده که جز دو سه لقمه چیز زیادی نمیخورد ؛ می داند خواهرش تمامی این هشت سال را با چه محنتی در غم نبود پدر و مادرشان گذرانده است ؛ برای خود او هم آسان نبوده
