دانلود رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: b.hassani
تعداد صفحات: 415
خلاصه رمان: پرستو دختر جونیه که ذاتا گوشه گیر و خجالتیه که تنهایی اون و سایه حسادت ها و اذیت های خواهر بزرگش به این خجالت و گوشه گیری دامن میزنه . در این بین به مردی علاقه مند میشه ولی خواهرش تمام زندگی ، رویاها و ذهنیت زیبای اون رو به هم میریزه و نابود میکنه ولی بر عکس پیش بینی خواهرش این فقط زندگی پرستو نیست که از بین میره ، زندگی تمام کسانی که به پرستو نزدیک هستند به نوعی تحت شعاع قرار میگره …
قسمتی از متن رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری
من براي کار اومدم. طرح می زنم. بهشون بگید در جریان هستن. منشی این بار با حیرت بیشتري نگاهش کرد و با تردید بلند شد و به یکی از اتاق ها رفت. چند لحظه بعد با گیجی بیشتري برگشت. میتونی بري تو؟ ضربه اي به در زد و داخل شد. رها پشت میز نقشه کشی بزرگی که در گوشه اتاق بود نشسته بود. یک دست کت و شلوار و کراوات دودي با پیراهنی یک درجه روشن تر پوشیده بود. عینک دور مشکی مخصوص مطالعه هم به چشمانش بود که حالت جذبه صورتش را بیشتر کرده بود. دوباره به احترام پرستو از جا بلند شد و جواب سلام آهسته او را داد.
چطوري؟ به نظرش رنگ پرستو پریده بود. کاملا مشخص بود که استرس دارد . براي آرامش بیشتر بازویش را گرفت و او را به سمت مبلی که در آن طرف اتاق بود هدایت کرد. بیا اینجا بشین. سعی کن یکم آروم باشی پرستو را روي مبل نشاند و با تلفن سفارش کیک و قهوه داد. بعد گوشی موبایلش را درآورد و به کسی به اسم محمد تماس گرفت و گفت که به دفترش بیاید. چند دقیقه بعد اول منشی و بعد یک مرد جوان تقریبا هم سن و سال خود رها وارد شدند. مرد قد و هیکلی هم اندازه رها داشت و حتی از نظر قیافه هم شباهت زیادي به رها داشت.
شاید تنها تفاوت شان به غیر از نداشتن آن جذابیت فوق العاده ي رها، موهاي بلندش بود. موهایش را پشت سرش دم اسبی کرده بود و بر خلاف تیپ رسمی رها شلوار جین و تیشرت به تن داشت. رها از جا بلند شد و طرح هاي پرستو را به طرف محمد گرفت و گفت : پسر عموم، محمد بعد رو به محمد کرد و گفت : محمد این ها طرح هاي خانوم فتوحیه. از این به بعد با ما کار میکنن. نظرت چیه ؟مدلش میشی ؟
محمد با دقت طرح ها را زیر و رو کرد و بعد چند ثانیه مو شکافانه به پرستو نگاه کرد و گفت