دانلود رمان شیدا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: سپیده فرهادی
تعداد صفحات: 139
خلاصه رمان: روی تخت دراز کشیده بودم و مقاله ای رو مطالعه میکردم که صدای در بلند شد همون طور که به مقاله زندگی یا کار نگاه میکردم گفتم: بفرمایید
شیما وارد اتاق شد و گفت: ای بابا باز که تو این مقاله مذخرفتو گرفتی دستت بسه بابا فهمیدیم که تو این مقاله رو نوشتی نابقه……
قسمتی از متن رمان شیدا
روی تخت دراز کشیده بودم و مقاله ای رو مطالعه میکردم که صدای در بلند شد همون طور که به مقاله زندگی یا کار نگاه میکردم گفتم:بفرمایید شیما وارد اتاق شد و گفت:ای بابا باز که تو این مقاله مذخرفتو گرفتی دستت بسه بابا فهمیدیم که تو این مقاله رو نوشتی نابقه مقاله رو جمع کردم و گفتم: اولًا که مزاحم خودتی نه من دوماً اومدم حالت رو بپرسم سوماً اومدم حافظ رو ازت به امانت بگیرم تا چشت در بیاد حالا چی کار داری مزاحمم شدی در حالی که میخندیدم روی تخت نیم خیز شدم و گفتم….
پس که اومدی حالمو بپرسی؟خندید و کنارم لبه تخت نشست و گفت:آره بابا حافظ بهانه است…. از روی تخت بلند شدم و به سمت کتابخونه رفتم و حافظ رو برداشتم و چشمام رو بستم و تو دلم نیتی کردم و لای کتاب رو باز کردم که شیما پرید جلو و کتاب رو از دستم گرفت: اول باید بگی چه نیتی کردی نکن میخوام بخونم مگه تو فضولی بگو دیگه شیدا اذیت نکن هر چند که من خودم میدونم چی نیت کردی
گمشو نکبت حالا بخون ببینم چی نوشته آخه وقتی تو با احساس میگی خنده دار تره تو که میدونی پس چرا میپرسی شیما صندلی رو از جلوی میز کامپیوتر کشید کنار و نشست روش اول زیر لب چیزی زمزمه کرد و بعد با خنده سینه اش رو صاف کرد و گفت: شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا بر منتهای همت خود کامران شدم هرچند که پیر و خسته دل و ناتوان شدم هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم