دانلود رمان شیرین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، غمگین
نویسنده رمان: م.مودب پور
تعداد صفحات: 360
خلاصه رمان: من ارمین پژوهش ام حدود شش هفت سال پیش همراه پسر خالم بابک ستوده برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اومدیم، تواین مدت دوتایی توی یه اپارتمان شیک زندگی میکنیم،از نظر…. پایان تلخ
قسمتی از متن رمان شیرین
تازه میگن مادر رو ببین دختر رو بگیر … این عمه خانم اندازه ی تمام کره ی زمین جاذبه و جذبه داره!نمی بینی فرزادخان جلوش مثل موشه!دخترشم مثل خودش میشه … نه مهتاب دختر آرومیه … ندیدی امشب هیچی نگفت؟ بابک … احتیاجی نبود مهتاب چیزی بگه … مامانش دست تنها سر و بونه ی ما رو جنبوند! دیگه لازم نبود که کسی کمکش کنه! کم بیاره اونام میان جلو. اصلا تو کاریت نباشه … حالا فعلا بلندشو اینجارو یه خرده تر و تمیز کنیم وقت خواب ابهات صحبت میکنم.
بیچاره این دخترا،چشمشون که به عمه ت افتاد،شروع کردن مثل بید لرزیدن!چه هیکلی؟!صدو پنجاه کیلو وزنش هس،نه؟ فوت میکرد،من و تو و اون دخترا رو باد می برد!کیه این؟از نواده های رستمه یا افراسیاب؟ من می رم ظرفارو بشورم،تو جارو بزن. بابک نمیخواد ظرف بشوری همه ظرف رو چرب و چیلی می ذاری تو قفسه!تو جارو بزن خودم می شورمشون.تو گربه شور میکنی! خلاصه کارای خونه تموم شد و هردوتامون دوش گرفتیم و لباسهامون رو عوض کردیم و اومدیم تو سالن.
بابک بلند شد و دو تا چایی ریخت و آورد و گذاشت رومیز و خودشم نشست و ازم پرسید … سرت چطوره؟ بازم درد میکنه ؟ ای یه کمی … بابک … دوای دردت پیش منه.خودم با یه نسخه خوبش میکنم … چطوری؟ بابک … تو فقط به حرف من گوش بده کاریت نباشه دیگه … خودم برات یه دختر خوب و خانم و نجیب و خوشگل پیدا میکنم … تو دست از سر من ور نمی داری ؟ همین دو دفعه که بدبختم کردی بس نیس! این دفعه م میخوای بیچاره م کنی ؟ بابک … من ترو بدبخت کردم !کی …