دانلود رمان صدای بارون عطر نفسهات نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مذهبی
نویسنده رمان: هاوین امیریان
تعداد صفحات: ۳۲۷
خلاصه رمان: برای من بخون برای من بمون برای دفاع از یه دختر چادری بود … دفاع از همه احساسات و و عشق و شیطنت هاشون … و همینطور یه سری ماجراهایی که برای جذب به کار رفته بود تا رمان فقط برای قشر خاصی نباشه و اما توی … شاید بحث کمی تخصصی تر شده باشه … ولی هنوز می تونه ارتباط خوبی با دنیای ادماهای مختلف برقرار کنه و من … به شخصه این جلد رو بیشتر دوست می دارم
یه عرض کوچولو ؛ اینکه ازتون می خوام با دیدن مقدمه فرار نکنید … این رمان با وجود مذهبی بودنش از لحاظ احساس و روابط عاشقانه هیچ کمبودی نداره ! یعنی برای این موضوع خیلی فکر و مشورت و مطالعه و سعی شده دو تا دختر جوون … که دنیاشون … افکار و احساساتشون از جنس خود ماهاس… اصلا .. اصلا شاید یکی از این دو نفر خود ما باشیم… این وسط هر کدوم از این دو گل دختر مشغول زندگی خصوصیخودشونن … با همه فراز و نشیباش… بگو بخندا و گریه هاش ..با غم ها و شادی هاش … و اتفاقایی کاملا ساده…یه زندگی عادی و قابل لمس.. یکی مشغول چیدمان دکور زیبای زندگیشه … اون یکی تازه شروع قصه زندگیشه…. پایان خوش
قسمتی از متن رمان صدای بارون عطر نفسهات
کیمیا بده من ببرم بالا بخوابونم … اینجا سر و صداست نمی تونه بخوابه… طفلک داره اذیت میشه ، گناه داره… کیمیا -: آخه زحمتت میشه… : نه دیوونه این چه حرفیه؟ … گوشیمم مونده خونه باید برم بیارمش… این نی نی رو هم می ذارم تو اتاق بخوابه هر از گاهی برو بهش سر بزن…کیمیا -: فدات شم مرسی… با لحن بچگونه ، در حالی که داشتم غزاله رو آروم دست می گرفتم گفتم: خااااادش میشه…
غزاله خودشو تو دستم جا کرد. به محض مستقر شدنش تو دستم سرشو گذاشت روي شونه ام . طفلک خواب بود و کلافه از اینهمه سر و صدا: کیمیا روسريِ منو بکش جلوتر… خندید و روسریمو روي سرم مرتب کرد. کیمیا: امان از دست این شوهر غیرتیت…خندیدم. : اون که جا خود داره… ولی مهم تر از آقامون… اون بالاییه… کیمیا: برو زبون دراز…
بیرون رفتم و پله ها رو یکی یکی بالا می رفتم. آروم و با دقت. دست کوچولوي غزاله رو تو دست گرفته بودم و می بوسیدم.: نی نی کوچولو… تپلیه من… یکم تو دستم جا به جاش کردم.