دانلود رمان صلت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: سحر مرادی
تعداد صفحات: 1881
خلاصه رمان: حامیا پسری زخم خورده که در سن هشت سالگی پدر و مادرش را در آتشسوزی هولناک خانهشان از دست داده و هر دو دست خودش هم بر اثر سوختگی جراحت زیادی دیده است. حامیا به سرپرستی خاله و شوهر خالهاش در خانهی آنها بزرگ شده و تنها شرط شوهر خالهاش برای حامیا این است که به تک دخترش بارش به چشم خواهرش نگاه کند. حالا بیست سال از آن روزها گذشته و حامیا و بارش بزرگ شده درگیر احساساتی شدهاند که هر کدام بنا به دلایلی جرات بروز آن را ندارند.
قسمتی از متن رمان صلت
حامیا که رفت نارین با دنیایی از شک و حسرت خیالاتش را
پس زد. انگار همین دیروز بود که اصرار کرده بود تا صادق قبول کند یادگار خواهرش کنارشان بماند. بعد از آن آشوبها و حرفهای جگر سوزی که می شنیدند فقط بودن حامیا تسکین دردهایش بود. سرش را روی میز گذاشت و یک حرف قدیمی و کهنه سیخ داغی شد و باز به قلبش فرو رفت معلوم نیست آتیش سوزی بوده یا خودکشی؟”
بطری آب را روی سنگها خالی کرد و ته مانده اش سهم درخت کاج بالای قبرها شد. یک ماه تمام بعد از آن حادثه در بیمارستان بستری بود. عمل روی عمل تا کمی از فاجعه ی سوختگی دستهایش کم شود و نشد. همه میگفتند که حال پدر و مادرش خوب است و بابا عمادش مراقب مامان نازگل و خواهر تو راهیشان است. چقدر تلاش کرده بودند تا بتوانند واقعیت را به حامیا بگویند. پیش روانشناس بردنش و کم کم تمام آن شب سیاه را فاش کردند.
یک سال بعد وقتی که از دنیا برایش یک خانه ی سوخته و تابلوی نیمه کشیده مانده بود، آوردنش اینجا چشم هایش را بست و صورت ماه مامانش را تجسم کرد لبخند زد و فاتحه خواند